محل تبلیغات شما
در ادامه ی پست قبل پستی از یکی از عزیزان کپی پیست می کنم که در روز مرداد 1388 نوشته شده و نشان می دهد که مردم ایران هنوز در تعریف ابتدایی ترین مسائل خود هم مانده اند ده سال دیگر هم که بگذر مردم وقتی بریزند در خیابان اول می روند سراغ تابلوهای راهنمایی و رانندگی و بانکها. حالا چه اعتراض درباره ی قیمت سیب زمینی و پیاز باشد چه در رابطه با اصلاح قوه ی قضاییه. خداوند به ما چند تا روشنفکر درست و حسابی اعطا بفرماید. آمین
http://s6.picofile.com/file/8380820692/23khordad.jpg

سهمِ راه‌پیماییِ امروز را داده‌ام به پاهام، اما به تصورِ دل‌فریب که شیرِ در قفس، قدم‌های بلند برمی‌دارم دورِ اتاق، از زیادیِ عصبانیت؛
عصبانیته از کلمات است، از این حماقتی که ته ندارد، که هم‌پایه‌ی وقاحت در تاخت و تاز، که سویه‌شان هم اگر نه یکی، حاصلش جز غبار چشم چشم را نبین نیست

میلِ همگانی فرستاده که روشها ی مبارزات مدنی برای ضربه زدن به دولت نامشروع
ده- باز گذاشتن شیر آب در پارکها،دستشوئی های عمومی و عدم رعایت اصلاح الگوی مصرف در تمامی اماکن وابسته به حاکمیت نامشروع
.

بعد بیایید من را بشناسیم
شنبه‌ی اول- گیر کرده توی کوچه‌ای پایینِ مطهری، نه راهِ پس دارم نه پیش که سپربه‌دستانی هر دو ورش، نشسته زیرِ در خانه‌ای، شکلاتِ آب‌شده‌ای از توی کیفم در‌میاورم، پوستش را نمی‌توانم برگردانم توی کیف که به کثافت خواهید کشید، سطل؟ اگر هم بود سرِ خیابان آتشش زده‌اند که اشک‌آورها را مقابله. رهاش می‌کنم روی زمین، بعد خاطره‌ی این قرمزِ پنج‌درهفت را هنوز دارم که ماند روی آسفالت

شنبه‌ی دوم- پارکِ روبروی دانشگاهِ شریف، مردم دارند می‌دوند، داد که ندوید، که تا اینجا که نمی‌آیند، همراهم می‌گوید که ولی موتوریه با زنجیر؟ باتوم؟ با هرچیز که تابش بدهی تا بخورد به مردم، مردم؟ پیر و لخ‌لخ‌کن هم بینشان. آبِ آب‌سردکن را چرا/کی باز ول؟ برمی‌گردم می‌بندمش

یا وسواسِ بازیافتی‌ها را جدا، در شب‌هایی که کلِ سطل قرار بود دستخوشِ حریقِ بی‌بهانه‌ی مبارزاتِ پرشورِ بروبچِ محل با خودشان

به وضوح و فریادِ در خیابان اعلام داشته‌ام و باز اینجا هم: من این جوب‌های خیابان را شخم زدن، تابلوی کوچه‌ها را کندن، شیشه‌ی بانک‌ها را شکستن را نه می‌فهمم، نه ذره‌ای قبول دارم، با ناتوانیم هم می‌ایستم در مقابلِ فاعلینش

راهِ مبارزاتتان اگر از کاغذ خورده‌ی سبز در خیابان می‌گذرد، یا شیرِ آب باز گذاشتن، برقِ بی‌رویه مصرف کردن، گازِ معده ول دادن در تاکسی اگر که کناردستی‌تان مشکوک به دولتی بودن، سیگارپشتِ‌سیگار دود کردن که مگر هوا را آلوده‌تر، آبِ دماغ را مالیدن به دستگیره‌ی اتوبوس که هم سبز و هم چسبان حماقتتان مستدام؛ اما لطفا،لطفا،لطفا یک‌جور مسیرتان را بروید که تلاقی نکند با این مطرود، بگذارید بمانم من در بی‌‌خبریم، با ته‌‌مانده‌ی آن یقین ِ کوچک‌ ‌ که انسان دنیائی‌ست

___

و نوشته هم که تحریم سینمای دولتی و غیر فرهنگی حاکمیت نامشروع
بعد من صداندار، قرص و شربت‌ها بالاانداخته، فلاسکِ آبِ جوش در بغل، تازه بارِ سومِ الی‌م را دیده‌ام، و احساس می‌کنم هنوز بدهکارش
لابد سی‌دیِ غیرمجازِ کنارخیابانی‌ مصرف نمودن شده از اهمِّ مجاهدات؟

گوساله و گوساله پرستی در قرن بیست و یکم و نقش موسی (ع) در این میان

شاهکار دیگری از خانه ی ملت

صحنه ای از یک جنگ محاصره ای

هم ,خیابان ,ی ,باز ,مصرف ,مردم ,در خیابان ,هم که ,داشته‌ام و ,و باز ,خیابان اعلام

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

باشگاه رزمی ولایت پایگاه شهید منفرد فقط برای تو ... پونک aninpharra پایگاه اطلاع رسانی کیوکوشین ماتسوشیما استان تهران geifromarad Marilyn's style سفارشات ساخت اسکلت فلزی خاطرات روزانه ی حناوباران