محل تبلیغات شما

جنگها و تاریخ



ارجاع بهپست پایین

تا وقتی که گوساله در جامعه وجود داشته باشه گوساله پرستی هم در جامعه رواج خواهد یافت. وقتی طرف دکترای فلسفه دارد و از حوزه ی تخصصی خود به جایی می رسد که جرأت پیدا کند که مقاله در باب اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک بدهد تا یک نظریه ی نخ نمای پزشکی 2500 سال پیش را به پزشکی مدرن هر جور شده وصله بکند نتیجه این میشود که گوساله پرستانی هم در جامعه به ما اعتراض می کنند و کامنت می گذارند که:


حرفت بی ربطه. طب سنتی رو مورد مقوله ای(طبع انسان و غذاها) بحث میکنه که اصلا موضوع صحبت طب مدرن نیست. در عین اینکه طب سنتی خطا داره، موضوع بحثش هم جالبه و باید پیگیری بشه.

درخواست من این است که این بزرگواران به جای اینکه پرت و پلا نشخوار کنند بیایند سابقه ی 2500 ساله ی طب سنتی را به سابقه ی 200-300 ساله ی پزشکی مدرن مقایسه کنند. یعنی یکبار هم که شده به جای بحث های کیفی کوالیتی برویم سراغ بحثهای کمّی کوانتیتی. یعنی مثلا سوال این است که اگر تعداد امراضی را که تا به حال طب سنتی ریشه کن کرده است با تعداد امراضی که پزشکی مدرن ریشه کن کرده است مقایسه کنیم.
مثلا یک لیست خیلی ابتدایی از امراضی که تا 2-3 قرن قبل کرور کرور ملت را به دیار عدم می فرستاد عبارت است از:
آبله
طاعون
سیاه سرفه
فلج اطفال
دیفتری
سرخک
کزاز
سرخجه
وبا
هاری
نگاهی به لیست بالا بیندازید. تقریبا تمامی این بیماریهای مهلک یا ریشه کن شده اند یا در حال ریشه کن شدن هستند. سوال من از گوساله ها و گوساله پرست ها این است که طب به اصطلاح سنتی یا طب به اصطلاح اسلامی برای ریشه کن کردن این بیماری ها تا به امروز چه اقداماتی صورت داده و چقدر اقداماتش موفقیت آمیز بوده است؟
این سوال را که جواب دادید سر فرصت می نشینیم و درباره ی با ربط بودن و بی ربط بودن مطالب من بحث می کنیم و اینکه در دعوای میان دو طرف نقش حضرت موسی (ع) چیست؟
رضا کیانی موحد



گزارش تسنیم را بخوانید که بسی آموزنده است.
خلاصه ی بیانات رهبری را هم بخوانید تا ببینید بین آنچه که ایشان به حق از نظام آموزشی کشور درخواست کرده اند و آنچه که نمایندگان ملت به ناحق در حال جا انداختن آن هستند چقدر تفاوت است:


من همین‌جا این حرفی را که گاهی هم گفته‌ام به مسئولین آموزش‌ و پرورش [تکرار می کنم‌]؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبل ها مکرّر گفته‌ام؛ این اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس به‌عنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟

این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است.

[مثلاً] زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج [زبان] اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمی شود؟

زبان های کشورهای پیشرفته‌ی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است.

آقا جان! در کشورهای دیگر به این مسئله توجّه می کنند و جلوی نفوذ و دخالت و توسعه‌ی زبان بیگانه را می گیرند؛ ما حالا از پاپ کاتولیک‌تر شده‌ایم! آمده‌ایم میدان را باز کرده‌ایم و علاوه بر اینکه این زبان را کرده‌ایم زبانِ خارجیِ انحصاریِ مدارسمان، مدام داریم می‌آوریمش [در مقاطع] پایین؛ در دبستان ها و در مهدِکودک‌ها! چرا؟

ما که میخواهیم زبان فارسی را ترویج کنیم، باید یک عالَم خرج کنیم و زحمت بکشیم. [وقتی‌] کرسی زبان را در یک‌جا تعطیل می کنند، باید تماس های دیپلماتیک بگیریم که چرا کرسی زبان را تعطیل کردید. نمی گذارند، اجازه‌ی دانشجو گرفتن نمی دهند، امتیاز نمی دهند، برای اینکه زبان فارسی را یک‌جا می خواهیم ترویج کنیم؛ آن‌وقت ما بیاییم زبان آن ها را خودمان با پول خودمان، با خرج خودمان، با مشکلات خودمان ترویج کنیم.

این عقلائی است؟ من نمیفهمم! این را داخل پرانتز گفتم، برای اینکه همه بدانند، توجّه کنند. [البتّه‌] نمیگویم که فردا برویم زبان انگلیسی را در مدارس تعطیل کنیم؛ نه، حرف من این نیست؛ حرف این است که بدانیم چه‌کار داریم میکنیم؛ بدانیم طرف میخواهد چگونه نسلی در این کشور پرورش بیابد، و با چه خصوصیّاتی.

http://s2.picofile.com/file/8375034200/408713861.jpg

صحنه ی جالبی است از یک نبرد محاصره ای منسوب به کمال الدین بهزاد. اجازه بدهید نگاهی به این نقاشی بیاندازیم:
1- قصاب در حال سربریدن گوسفند/بز در کنار آشپزخانه ی صحرایی. یک نفر هم دارد برای آتش چوب خرد می کند با پا.
2و3- دو سرباز دارای کمانهای صلیبی هستند.
4- توپچی در مرکز تصویر در حال شلیک توپ است. گلوله های حالت چهل پاره دارند و شلیک شده اند قدرت آتش برای خراب کردن دیوار قلعه یعنی صفر.
5- بعضی از مدافعین در بالای دیوار قلعه در حال سنگ انداختن بر روی سر نیروهای مهندسی رزمی (6) هستند که با کلنگ دارند پای دیوار را خراب می کنند. این افراد با استفاده از یک پل موقت چوبی از خندق عبور کرده اند.
7- آب درون خندق شعله ور است. احتمالا از بالا بر روی آن نفت خام یا قیر ریخته و آتش زده اند.
8-9- فرماندهان دو طرف با خیال راحت نشسته اند و آب شنگولی می خورند.
10- نفرات وسط تصویر دارای سپرهای بلند چوبی هستند (مثل بازی کانتر) اما از ابزارهای قلعه کوب خبری نیست.
11- نام نقاش
برای بزرگ شدن تصویر کلیک کنید
http://s2.picofile.com/file/8375035234/40871386.jpg


جوان تر که بودم مثل مورچه که دونه برنج جم می کنه کتابای نادر ابراهیمی رو جم می کردم. از جمله اون کتابهای یکی ش بود 40 نامه کوتاه به همسرم. خوبه که آدم نوشته های شخصی ش رو منتشر کنه اگر چیز به درد بخوری برای دیگرون داشته باشه و این هم نوشته های شخصی من برای دخترم که هفته قبل گذاشت رفت شهرستان و از شرش راحت شدیم:

دستورالعلمهای واجب و مستحب:


1.      خوابگاه

a.      با هم اتاقی هات محترمانه رفتار کن.

b.     ساعت خواب دیگران را رعایت کن.

c.       اگر کسی ساعت خواب تو را رعایت نکرد همان اولین بارمحترمانه ولی محکم تذکر بده.

d.     صدای زنگ گوشی ت رو توی خوابگاه کم کن.

e.       اگر کسی با گوشی یا تبلتش سر و صدا کرد محترمانه و محکمتذکر بده. همون اولین بار هم باید تذکر بدی. به دفعه دوم بکشه دیگه فایده نداره.

f.       با گوشی ت آروم صحبت کن. ترجیحا وقتی پشت خط با کسی صحبتمیکنی از اتاق برو بیرون.

g.      درسهات رو توی اتاق مطالعه ی خوابگاه بخون.

h.     برای کسی با گوشی فیلم و موسیقی نذار. اگر خواستی فیلمی رو به هماتاقی هات نشون بدی با واتس آپ براشون بفرست.

i.       صبح کهاز خواب بیدار شدی تخت خوابت رو جمع کن. شه نباش.

j.       همیشهیک ساعت قبل از حرکت سرویس خوابگاه باید بیدار شده باشی.

k.     در فعالیتهای ورزشی و . شرکت کن.

l.       گوشی/کیفپول/ وسایل قیمتی ت رو توی اتاق و روی میز نذار. اگر خواستی جایی بری اونها رو بههم اتاقی هات نسپر. بذارشون توی کمد و درش رو ببند.

m.   نقاشی ها و کارهای عملی ت رو توی اتاق ولو نکن. شاید کسیناخواسته دستش خورد و خرابشون کرد. از اتاق که میری بیرون جمعشون کن و بذارشون تویکمد.

n.     کلید کمدت رو به کسی نده. اگر کسی ازت چیزی خواست خودت بروو از کمد دربیار و بهش بده. اگر کسی کلید کمدت رو خواست محترمانه درخواستش رو ردکن.

o.      گوشی ت رو دست کسی نده. گوشی آدم مثه مسواک میمونه. اینهمیشه یادت باشه.

p.     موقع آشپزی مزاحم آشپزی دیگران نشو.

q.     در کمک کردن به دیگران پیش قدم نشو. یه بار که به کسی کمکبکنی میشه  وظیفه ت. اگر کسی ازت خواستکمکش کن و منت هم سرش بذار.

r.       توی اتاق با کسی درگوشی حرف نزن.

s.       با هم اتاقی هات درباره موضوعات ی و دینی و بحثنکن. هر کسی ازت نظری پرسید که به این جور مسائل برمیگشت بگو من اهل این حرفهانیستم یا از این جور حرفها سردرنمیارم. اگر توی اتاق بحث شد سعی کن از اتاق بریبیرون.

t.       ازخوابگاه که میری دانشگاه حتما دفترچه بیمه ت رو ببر. دفترچه بیمه مثل کارت ملی وکارت دانشجویی میمونه. این سه تا باید همیشه همراهت باشه.

2.      شهر

a.      سوار تاکسی و اتوبوس که میشی مواظب کیف/موبایل/وسایل قیمتیات باش.

b.     با کسی که نمیشناسی توی اتوبوس و تاکسی گرم نگیر.

c.       از کسی که نمیشناسی خوردنی نگیر مخصوصا آب میوه. اگر کسیبهت آب میوه تعارف کرد بده اول خودش بخوره.

d.     گوشی لعنتی ت باید همیشه شارژ داشته باشه. حادثه از قبلخبر نمی کنه.

e.       شهری که میری مردمش مذهبی ان. به اعتقادات اونها احترامبذار حتی اگر به اعتقادات تو احترام نذاشتند. همیشه یاد باشه که تو مهمونی و مهمونخر صاحب خونه اس.

f.       از مسیرهای ناآشنا عبور نکن.

g.      سعی کن اگر میری داخل شهر حتما یک یا دو نفر بدونن که داریکجا میری و کی برمیگردی. اگر سر ساعت برنگشتی حتما بهشون خبر بده که کجایی.

h.     از تاکسی و سواری که پیاده شدی از پلاک عقبشون عکس بگیر.به درت می خوره.

i.       تویخیابون با گوشی ت حرف نزن مگر اینکه واجب باشه. گوشی ت رو ازت بزنن من پول ندارمکه بخرم. مال النا رو هم پس نمیگیرم که بدمش به تو. دست کم باید دو سه سال صبر کنیتا بتونی یکی دیگه بخری.

j.       ماهییکی دوباره به فامیلت سربزن. سعی کن کادو بگیری. دست خالی نرو.

3.      سرکلاس

a.      سرکلاس با بغل دستی ت صحبت نکن.

b.     به استادها متلک ننداز.

c.       اگر استاد متلکی انداخت جواب نده.

d.     با استادها بحث نکن مگر اینکه درباره ی موضوع کاملا مطمئنباشی. راهی که توی میری رو اونها قبل از تو هزار بار رفتن.

e.       با همکلاسی هات بی خودی بحث نکن. اگر لازم باشه استاد خودشتذکر میده.

f.       سرکلاس دیر نرو. اگر به هر دلیلی تأخیر داشتی قبلش بهاستاد خبر بده و معذرت خواهی کن.

g.      از کلاس های غیبت نکن. هر جلسه غیبت کلی به ضررت تموم میشهو باید چند برابر انرژی بذاری تا اون مطالب رو خودت بخونی.

h.     سرماخوردی سر کلاس نره. بقیه م سرما می خورن.

i.       تا حالادرباره ی نمره باهات چونه نمی زدم چون به زور می رفتی مدرسه. از الان دیگه خودت باپای خودت رفتی. نمره زیر هجده رو قبول ندارم. یه نمره زیر هجده بگیری پول توجیبی تنصف میشه. دو تا زیر هجده بگیری پول توجیبی ت یک چهارم میشه. سه تا زیر هجده بگیریپول توجیبی ت یک هشتم میشه. خودت میدونی که شوخی ندارم. پس بشین مثل بچه آدم درسبخون.

j.       دولتاگر هزینه درس خوندن تو رو میده وظیفه ش نیست بهت لطف کرده. این رو هیچ وقت یادت نرهکه تو وظیفه ته که درس بخونی چون خودت داوطلب شدی.

k.     حساب پول ت رو داشته باش. هر چی که خرج کردی همون شب باتاریخش یادداشت کن. وسط ماه پول کم بیاری من ندارم که بهت بدم. زنگ نزنی بگی باباپول بده.

l.       پولتوجیبی که میگیری یه مقدارش رو دست نزن. فکر کن اصلا اون رو نگرفتی. نگه دار برایمواقع ضروری.

m.   چشم بهم بزنی شب امتحان شده. هر شب درس همون شب رو بخون.نذارش برای فردا.

n.     آخر هفته هات رو صرف این طرف اون طرف رفتن نکن. بشین سردرسات.


http://s5.picofile.com/file/8374243550/152222.png
تصویر بالا از صفحه 86 کتاب ملوانی نظام جدید آموزش و پرورش گرفته شده است. همانطور که می بینید نوشته است که نفتکش بریجتون در 13 مایلی غرب جزیره ی فارسی (یعنی در آبهای بین المللی) توسط مینی که بچه های سپاه گذاشته بودند آسیب دید. بعد هم اضافه کرده که این مین ریزی برای مقابله با ناامنی ها و تهدیدات دشمن انجام شد. حالا اینکه وقتی عراق نفتکشهای ایران را در درون آبهای ساحلی ایران هدف قرار می داده ما هم برداشتیم رفتیم وسط آبهای بین المللی مین ریزی کردیم به چه نوع امنیتی رسیدیم البته نتیجه اش را می توانید بعدتر در سوختن سکوهای نفتی رشادت و سلمان ببینید. 
خلاصه اینکه در همه جای دنیا وقتی نیروهای نظامی یا اطلاعاتی کاری بر خلاف قوانین داخلی یا بین المللی انجام می دهند (عملیات کورت) قاعده اش این است که این را اعلام نمی کنند که بهانه به دست دیگران ندهند. ما بر عکس بقیه همه جا جار می زنیم که بر خلاف قوانین بین المللی رفته ایم و در آبهای بین المللی در مسیر کشتی های بی طرف مین ریزی کرده ایم یعنی اینکه
دشمن دانا بلندت می کند
بر زمینت می زند نادان دوست
خداوند ما را از شر این دوستان در امان نگه دارد.
آمین

http://s6.picofile.com/file/8373961276/01.png
قرن دوم هجری مصادف شد با حرکتی که امروزه آن را با نام نهضت ترجمه می شناسیم. کتابهای زیادی در علوم و فلسفه از نقاط مختلف جهان و با زبانهای مختلف به عربی ترجمه شدند تا علوم روز آن زمان وارد دنیای اسلام شود. اما اینکه این علوم از کدام مبدأ وارد جهان اسلام شدند را به صورت خلاصه می توانید در نقشه ی بالا ببینید.

http://s4.picofile.com/file/8373633992/%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%B5%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%B9%DB%8C%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%AC.png

تجربه ثابت کرده که اگر کسی خواست فوتبال یادبگیرد لازم نیست که حتما به مدرسه ی فوتبال برود. می شود با توپ زدن در کوچه و خیابان و زمین خاکی هم فوتبال یادگرفت اگر کسی مایل به یادگرفتن باشد.
تجربه های دیگر هم ثابت کرده اگر کسی بخواهد دکتر بشود لازم نیست که حتما به دانشکده ی پزشکی برود و سر خودش را با فیزیولوژی و پاتولوژی و کوف و زهرمار درد بیاورد. می شود با کتابهایی مثل قانون ابن سینا و الحاوی زکریای  رازی شروع کرد و پس از چند سال تمرین کردن روی مردم و زن و بچه شان نه تنها به عنوان پرطمطراق دکتر دست یافت بلکه حتی به دانشکده های پزشکی کوچک و بزرگی که از سر لطف تهای اشتباه مرحوم رفسنجانی در حوزه ی آموزش عالی چون قارچ در گوشه و کنار مملکت دار حال تکثیر هستد رفت و تدریس کرد و حتی مشاور پایان نامه ی کسانی شد که دوازده سال درس خوانده اند تا دیپلم بگیرند و 7-8 سال هم درس خوانده اند تا خودشان دکتر شوند. 
اینها را ننوشتم از جهت انذار که البته نرود میخ آهنی در گوشت. همه ی اینها را نوشتم که اگر دویست سیصد سال بعد یک تاریخدانی خواست که درباره ی تاریخ علم پزشکی در ایران تحقیق کند به خودش نگوید که این مردم چه گوساله های بودند که این فجایع را در سیستم بهداشت و درمان خود دیدند و دم نزدند. دست کم بداند که یکی بود که فهمید
پی نوشت: کامنتها را با دقت بخوانید که خود مشتی است نمونه ی خروار.

دو سه ساعت پیش یکی از شبکه های تلویزیون یه برنامه گذاشته بود مجری نامحترم برنامه از چند تا خانوم در خیابون سوال می کرد اولویت اول زندگی شما در چیست؟ یکی می گفت ازدواج یکی می گفت کار یکی می گفت تحصیل بعد می پرسید اینکه برید فوتبال رو در استادیوم ببینید اولویت چندم شماست؟ یکی می گفت اصلا اولویت نیست. یکی می گفت اصلا مهم نیست یکی می گفت اولویت آخر بعد در استدیو کارناشناس برنامه رو به دوربین و با حرارت می گفت که اره. مسئولان باید بدانند که مردم از اولویتهای زندگی شون کوتاه نمیان کی گفته استادیوم رفتن اولویت خانوم هاست. همون طور که دیدیدیم هیچ کسی چنین اولویتی نداره. مسئولان باید به اولویتهای مردم بها بدن و از این مزخرفات.
یکی هم نبود از این کارناشناس نامحترم بپرسه اخه چه ربطی داره این به اون مگه کسانی که می خوان برن استادیم (چه زن و چه مرد) از اولویتهای شون حرف زدن. بحث سر حق و حقوق مردم هست نه اولویتهایشون زنها می گن بر اساس قانون  اساسی جمهوری اسلامی هیچ کس حق نداره مانع ورود خانمها به ورزشگاه ها بشه. اگر هم تا حالا این رفتار از طرف دولت اعمال شده غیرقانونی هست اینها می گن ما حقمون رو می خوان 
مثه این میمونه که به کارناشناس نامحترم نابرنامه بگویند که خب جناب اولویت اول زندگی شما چیه؟ ایشون هم در پاسخ می گه مثلا قبول شدن بچه م توی کنکور. بعد یارو بیاد بگه خوب حالا چون تو اولویت اول زندگی ت رانندگی نیست از فردا حق نداری پشت فرمون ماشینت بشینی؟ آخه بابا عقلتون کجاس؟
با همین کارشناس ها هست که الان بعد چهل سال که از انقلاب می گذره هنوز رشد اقتصادیمون منفی شده. بابا مسئولان نه دنبال اولویت مردم باشید و نه به دنبال حق و حقوق اونها. فقط جان بچه تون این کارشناس ها تون رو عوض کنید. خودش درست می شه
به قرآن

Image result for ‫سرزعیم‬‎
سرور عزیزم دکتر علی سرزعیم در روز 27 مرداد 98 در رومه ایران مقاله ای منتشر کرده اند که نگاه کوچکی به آن می اندازم و نقدی کوچکتر بر آن وارد می کنم. متن کامل مقاله را می توانید در اینجا بخوانید. 
مقاله ی دکتر سرزعیم دارای چند مقدمه و یک نتیجه گیری است. مقدمات این استدلال به شرح زیر هستند.
  1. دلالها دارای اطلاعات کافی برای وصل کردن فروشندگان به مصرف کنندگان هستند. 
  2. دلالها با پذیرش ریسک تغییر قیمت هم ضررهای احتمالی تولید کننده را دمپ می کنند (اصطلاح دمپ از من است) و هم با بازاریابی سریع عملیات تولید را تسریع می کنند.
  3. آنها به ازای وصل کردن فروشنده به مصرف کننده و همچنین پذیرش خطرات این معامله مبلغی را از هر دو طرف می گیرند که در اصطلاح ایرانی به آن حق دلالی می گوییم. 
  4. دلالها با تأمین نقدینگی در زمان مناسب به کمک تولید کننده می آیند.
  5. در وضعیت تحریمهای موجود دلالهای به دلیل ریسک بالاتری که تقبّل می کنند سود بالاتری هم می گیرند.
از مقدمات بالا دکتر سرزعیم به نتیجه ی زیر می رسند:
  1.  در یک اقتصاد سالم و پویا دلالها قسمتی مشروع از بازیگران صحنه ی اقتصادی هستند.
  2. در حال حاضر دلالها روند فعالیتهای اقتصادی را تسهیل می کنند و راه تنفس اقتصاد را باز نگه می دارند. در شرایط غیرعادی تحریمی، اقتصاد به فعالیت افرادی احتیاج دارد که بتوانند وارد عرصه پرخطر دور زدن تحریم بشوند در صورتی که اکثر مردم ریسک گریزند. یعنی اینکه اکثریت مردم (که تحریم را برگزیده اند) باید هزینه ی بالاتری که دلالها درخواست می کنند را تأمین کنند.
 ایشان پس از این نتیجه گیری یک جمله ی معترضه هم دارند که :" البته با تمام این اوصاف باید با به وجود آمدن پدیده هایی از قبیل بابک زنجانی جلوگیری کرد." اندکی بعد هم اضافه می کنند که : "هم اکنون و در شرایط تحریم که به دلیل مسائل امنیتی نباید دشمنان از شیوه تامین منابع و فرآیند اقتصادی مطلع شوند، شفافیت از اولویت خارج می شود که این امر خطرات عدم شفافیت را هم به دنبال دارد."
متاسفانه مقاله ی دکتر سرزعیم هم مقدمات درستی دارد و هم نتیجه گیری درستی. تنها یک نکته ی خیلی مهم در آن مطرح شده ولی بازنشده است که در بالا با صورت بولد آن را نشان داده ایم: 
خطرات عدم شفافیت
فرض کنیم که 100 درصد مردم مدافع تهای خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده و آگاهانه تحریم های بین المللی یا خودساخته ی آمریکا را بر اقتصاد کشور بر تسیلم شدن در برابر ادعاهای غرب ترجیح بدهند. اگر ما یک نظام اقتصادی داشتیم که اقتصاد در دست بنگاه ها و شرکتهای مردمی بود و دولت به جای بنگاه داری فقط به رگولاتوری می پرداخت تمام فرضیات و نتیجه گیری دکتر سرزعیم درست بود. باید سعی می کردیم که در این شرایط مواظب عملیات دلالی دلالها باشیم که عملیات دور زدن تحریم را بی سر و صدا به انجام برسانند تا چرخهای اقتصاد بچرخد حتی اگر شده با هزینه ی بیشتر.
اما در وضعیت فعلی موجود، که تقریبا تمامی اقتصاد به دست دولت است، و عملا دولت بزرگترین وارد کننده و صادرکننده ی کشور محسوب می شود از کجا معلوم که این عدم شفافیت درخواست شده توسط دکتر سرزعیم راه به فساد نبرد؟ ایشان که به درستی از خطرات عدم شفافیت آگاه هستند و در مورد آن انذار می دهند چه راهکاری برای جلوگیری از این گونه خطرات در نظر گرفته اند؟ از کجا معلوم که مدیر دولتی و دلال غیر دولتی هزینه ی به قول ایشان دو تا سه درصدی حق دلالی را بیست تا سی درصد اعلام نکنند در حالیکه از این بیست تا سی درصد قرار است که فرضا ده تا 15درصدش به جیب همان مدیر دولتی مسئول عقد قرار داد (یا دخترش یا پسرعمویش یا دیگر بستگان نسبی و سببی اش) برود؟
به قول قدما:
از صلح میان موش و گربه
بر باد رود دکان بقال




http://s2.picofile.com/file/83716684/06666.jpg
این که در دنیای امروز فرهنگ منحط غرب برای تزئین ساختمانهای شهری از طرحهایی با اصالت اسلامی استفاده می کند و ما هم به جایش ساختمانهای بیقواره ای مثل این تصویر زیررا می سازیم نشان می دهد که مردم عزیز ایران هم چقدر از واقعیتهای دنیای واقعی پرت هستند. یعنی کلا خداوند متعال در و تخته را خوب با هم جور ساخته
Related image 


سید محمدحسین حسینی طهرانی.jpg

یكی از بزرگواران می فرمود:

یكی از مضرّات پزشكی امروزآنست كه: طبیب را با فهم و با شعور بار نمیآورد. استعمال میزان الحراره (Thermometer) دیگر مجالی و فهمی برای گرفتن نبض و كیفیت ضربان آن، كه بنا برطبّ قدیم برای آن سی و دو نوع ضربان قائل بودند و پزشكان از كیفیت هر نوع ضربان،مرض خاصّی را در مبتلا تشخیص میدادند، نگذاشته است.

تا كار بجائی رسیده است كه:اخیراً دستگاهی اختراع كرده‌اند كه با آن فوراً میتوان غدّه واقع در سر را تشخیصداد و جای آن را هم مشخّص كرد. و آسیستان پزشك، قبل از معاینه و رؤیت پزشك این عملرا انجام میدهد؛ و تصویر غدّه و كیفیت آن را با مریض نزد طبیب میبرد. این عمل گرچهدارای مزیتی است ولی دیگر قوّه ابتكار و جستجو و كیفیت پیدا كردن غدّه را كه ازراه‌های متعدّد اطبّاء پیدا میكردند، از بین می‌برد. و خلاصه مطلب هر چه دائرهاختراع و اكتشاف اینگونه اسباب برای تشخیص امراض بیشتر شود، به نسبت كاملاً معكوس،فهم و حذاقت پزشكان تنزّل میكند. و این هم یك آفتی برای پزشكی مدرن است كه خلاصهمطلب طبیب حاذقِ دردشناس تربیت نمیكند، و پزشكان را مانند مأموران یك ماشین فیزیكیو یا یك موتور الكتریكی برای جابجا كردن پیچها و مهره‌ها بر پا میدارد.

سوالی كه برای من عوام كاالانعام مطرح است این است كه اگر ایشان درست می فرمایند ،كه البته چنین است، چرا تا تقی به توقی می خورد و آقایان دل درد و دندان درد می گیرند می روند در بلاد كفر و زیر دست اطبایی كه حتما به خاطر استفاده از این ابزارها حذاقت كمتری نسبت به اطبای داخلی دارند؟  


http://s6.picofile.com/file/8377068100/Doktorschnabel_430px.jpg
در اواسط قرن چهاردهم میلادی بود که مرگ سیاه از آسیا وارد اروپا شد و تا مردم چشم به هم بگذارند سرتا سر قاره ی سبز را در نوردید. آمار تلفات دقیقی از اپیدمی طاعون در این دوران در دست نیست اما برآوردهایی این رقم را تا 25 میلیون نفر تخمین می زند. اطبای سنتی ،که به همان روشهای پزشکی مجهز بودند که امروزه طرفداران طب سنتی از آن دفاع می کنند، در برابر این اپیدمی چه کردند؟ هیچ! توصیه هایی کردند که هیچ فایده ای نداشت. چرا؟ به این دلیل ساده که اصلا هیچگاه در پی کشف علت اصلی مرض نبودند. وقتی پزشکی نتواند علت مرض را تشخیص بدهد از درمان آن هم ناتوان خواهد ماند مگر با تکیه بر شانس و اقبال. همانطور که در بالا می بینید پزشکان اروپایی به جای مبارزه با موشها و ککها، علت اصلی انتقال و سرایت طاعون، لباسهای عجیب و غریب می پوشیدند و رقصهای عجیب و غریب می کردند و توصیه های عجیب و غریب می کردند.
اپدیمی هایی چون وبا، طاعون و بارها و بارها در دنیای قدیم فراگیر شدند و میلیون نفر را به کام مرگ کشاندند و پاسخ طب سنتی همان بود که بود: 
علت مرض بر هم خوردن تعادل بین اخلاط بیمار است. با تغییر اخلاط و رسیدن مجدد آنها به تعادل مرض برطرف خواهد شد.
و پاسخ مریضها هم همان بود که بود:
مرگی هولناک، دردناک و دلخراش.
در عوض بیاییم و واکنش پزشکی مدرن را نسبت به اپیدمی های امروزی بررسی کنیم و مقایسه کنیم با آنچه که طب سنتی در این موارد انجام می دهد:
در سال 1976بیماری ویروسی جدیدی در آفریقا شناسایی شد که بسیار کشنده و مرگبار بود: تعداد زیادی از کسانی که به این بیماری مبتلا شدند در فاصله ی نسبتا کوتاهی مردند. امروزه این بیماری مهلک را با نام ابولا می شناسیم. اما این تعداد زیاد که به ابولا مبتلا شدند چه اندازه بودند؟ حدس شما چند نفر است؟ یک میلیون نفر؟ ده میلیون نفر؟ بیست میلیون نفر؟ رقم واقعی تعجب برانگیز است. از سال 1976 تا سال 2014 تقریبا 1600 نفر به ابولا مبتلا شدند. توجه فرمودید! تنها 1600 نفر به بیماری مبتلا شدند که اگر 700 سال پیش سر و کله اش پیدا شده بود دست کم چند میلیون نفر را روانه ی قبرستان می کرد. روشهای پیشگیری و توصیه های بهداشتی پزشکی مدرن حتی در کشورهای داغون آفریقایی آن قدر موثر بودند که از جهانگیر شدن یک مرگ سیاه مدرن جلوگیری کنند و عملا این بیماری در چند کشور فقیر آفریقایی محصور شد.
حال سوال این است: 
مدعیان طب سنتی یا طب اسلامی برای درمان بیماری هایی از قبیل سارس، ابولا، آنفلونزای مرغی و دیگر اپیدمی های مردن چه کرده اند؟ آیا کسی شنیده یا دیده که کسی از این بزرگواران پس از شنیدن رواج یک بیماری جدید پا شود و کتابهای قانون ابن سینا و حاوی رازی را زیر بغل بزند و برود و برای مردم مبتلا به این بیماری جدید نسخه بپیچد؟ نتیجه ی دوا و درمان این مدعیان طبابت و درمانگری چه بوده است؟ کسانی که ادعا می کنند انواع و اقسام سرطان را با تکیه بر سکنجبین و گل گاو زبان و حجامت و زالو درمانی و چه و چه درمان می کنند درباره ی این بیماری ها چه کرده اند؟ نتایج کارهایشان را کجا و کی منتشر کرده اند؟
حقیقت این است که این بزرگان جایی که نکاشته اند درو می کنند چه برسد به جایی که کشتی هم داشته اند. اگر حتی یک مورد از بیماری هایی اینچنینی را با روشهای عتیقه ی خود درمان کرده بودند گوساله پرستان آنچنان این موفقیت را در بوق و کرنا می کردند که گوش فلک را کر کنند. آیا سکوت این بازماندگان رازی و پورسینا و طرفداران گوساله پرستشان درباره ی درمان مبتلایان به ابولا و و سارس و عجیب نیست؟ شاید می گوید که ما در کشورمان خوشبختانه مبتلا به ابولا و سارس نداریم. فرمایش شما صحیح! مبتلا به ابولا نداریم مبتلا به ایدز که داریم. مبتلا به آنفلوآنزای مرغی که داشتیم. هزاران درد و مرض دیگر که داریم/داشتیم. شنیده اید که یکی از مدعیان طب سنتی یک نفر مبتلا به ایدز را صفر تا صد با تکیه بر روشهای طب سنتی درمان کرده باشد و مجامع مختلف علمی هم این موفقیت را تأیید کرده باشند؟ اگر چنین موردی را سراغ دارید به ما هم بگویید که همین جا برایشان تبیلغ کنیم. همین جا تبلیغ می کنیم و مجانی!!

این که چرا کسانی که دم از انسانیت می زنند و وظیفه در برابر جامعه و این حرفها، در برابر بیماری های خطرناکی مثل سارس و ابولا و ایدز هیچ کاری انجام نمی دهند به این خاطر نیست که خدای ناکرده چسبیده اند به مطبها و دکان های عطاریشان یا از بس که سرگرم حجامت و زالو انداختن هستند فرصت نجات دادن مردم را ندارند. نه خیر! اتفاقا این بندگان خدا از خدایشان بود اگر می توانستند که حتی اگر شده یک نفر مبتلا به ابولا یا سارس را درمان کنند تا گوساله پرستان در بوق و کرنا کنند که سروران ما هر بیماری لاعلاجی را قادرند درمان کنند و یک شبه می زدند و کل پزشکان مدرن را به دریا می ریختند. یعنی از نظر پروپاگاندا هم که شده درمان یک نفر ابولایی برای اینان صد هزار برابر ارزش دارد تا درمان مثلا بنده و جناب عالی. پس مسئله مسئله ی جیب من و شما نیست چون ماشاالله این عزیزان از فروش روغن زالو و کف دریا و  به جیب زده اند. اما چه عاملی باعث می شود که این سروران دست به چنین اقداماتی نزدنند و با الحاوی رازی و القانون سینا به جنگ سارس و ایدز و ابولا نروند؟
حقیقت این است که به قول رضا مارمولک طب سنتی دست و بال ایشان را بسته است. از هر نظر اگر طب سنتی سرآمد انواع روشهای درمانی جهان باشد، که نیست، باید بدانیم که یک طبیب سنتی، یا به قول خودشان حکیم، از نظر تشخیص عاجز است. یعنی طب سنتی وقتی پای تجویز در میان باشد میدان دار است ولی در زمینه ی تشخیص کاملا فشل است. چرایش را الان می گویم.
فرض کنید که شما، زبان م لال، سرطان مغز استخوان گرفته اید. می روید پیش فلان حکیم معروف در حالیکه نه خودتان می دانید چه بیماری دارید و نه ایشان هیچ سابقه ای از شما دارند. حالا قرار است که جناب حکیم باشی دکتر علفیان بیماری شما را تشخیص بدهند. روشهای تشخیص ایشان چیست؟ فهرست می کنم:
  • نگاه کردن به قاروره (یعنی تشخیص بیماری از روی رنگ ادرار)
  • نگاه کردن به زبان (یعنی تشخیص بیماری از روی رنگ زبان)
  • نگاه کردن به رنگ بدن بیمار ( از نظر رنگ پریدگی و سرخ شدن و .)
  • گرفتن نبض بیمار
  • دست زدن به پیشانی بیمار (که تب کرده یا خیر)
تمام شد. یعنی آدم باید واقعا یک چیزیش بشود که یک پزشک مدرن را که به انواع روشهای تشخیص آزمایشگاهی و رادیولوژی و ام.آر.آی و چه و چه و چه مجهز است ول کند و برود سراغ کسی که با نگاه کردن به رنگ ادرار قرار است بیماری اش را تشخیص بدهد. شما فکر می کنید که حکیم مزبور با تکیه بر این روشهای عهد چپق به احتمال چند درصد می تواند انواع مختلف سرطان را تشخیص بدهد؟ یعنی شما واقعا زندگی خودتان و عزیزانتان را در دست چنین افرادی می گذارید.
از میان پنج روش تشخیص طب سنتی تنها گرفتن نبض بیمار است که دقیق است و آن هم نه به دلیل حذاقت بیش از حد اطبای سنتی است بلکه به دلیل طبیعت نبض است که به صورت منظم می زند و اگر کم و زیاد بشود قابل تشخیص است. این بندگان خدا که هیچ حتی بزرگانشان مانند ابن سینا و رازی هم آنقدر هوشمند نبودند که برای تشخیص تب بیمار دست کم یک دماسنجی چیزی اختراع کنند. یعنی واقعا اگر درجه حرارت بدن بیمار 38 درجه باشد یا 39 درجه چطور تشخیص می دهند این اختلاف یک درجه ای را؟ همین طوری روی هوا؟
طب سنتی 2500 سال است که در حوزه ی روشهای تشخیص بیماری ها درجا زده است و جالب این که مدعیان این نوع طبابت خود را از تمام پزشکان مدرن سر می دانند. درحالیکه انواع زیادی از سرطان را طب مدرن درمان کرده است و روشهایی چون پرتو درمانی و شیمی درمانی جان افراد زیادی را نجات داده اند بد نیست که مدعیان طب سنتی و گوساله پرستانی که صدای این گوساله ی سامری را در فضای مجازی جار می زنند یک بار بیایند و از پیشرفتهای خود در زمینه ی تشخیص بیماری ها و درمان انواع سرطان بگویند. 
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد


هر سال به چنین روزی که میرسیم (البته در تقویم قمری) جشنهای میلاد پر سعادت حضرت محمد (ص) به همراه روز نهایی هفته ی وحدت برگذار می شوند. مدتها بود که درباره ی هفته ی وحدت می خواستم بنویسم که امروز مجالی به دست آمد. تبلیغ وحدت بین شیعه و سنی از جمله تگذاری های جمهوری اسلامی بوده که پس از انقلاب 57 در دستور کار قرار داده شد. سخنرانی ها، بزگرداشتها، کنفرانسها و برنامه های تبلیغی زیادی در 4 دهه ی گذشته صورت گرفته اما من هنوز متوجه نشدم که دقیقا چه وحدتی باید بین شیعه و سنی برقرار بشود. شما اگر با یک عالم دینی اهل تسنن صحبت بکنید و از او درباره ی مذهبش بپرسید جواب می دهد که به یکی از چهار مذهب اصلی شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی اعتقاد دارد و اصولا هر اهل سنتی می تواند به اختیار یکی از این مذاهب چهارگانه را اختیار کند. این مذاهب هم همگی مذاهب فقهی هستند یعنی مثلا فلان مذهب درباره نماز و روزه فلان فتوا را می دهد و بهمان مذهب بهمان فتوا را
اما شما اگر از یک شیعه دوازده امامی درباره ی مذهبش بپرسید بی استثنا جواب می دهد که به مذهب حقه ی جعفری اعتقاد دارد گرفتید؟ یعنی من الان ساعتها است که دارم فکر می کنم که اگر شیعیان (منظور شیعیانی است که من میشسناسم) واقعا از ته دل باور دارند که مذهبشان حق است و حقیقت با این پارادایم ذهنی دیگر چه جایی می ماند برای وحدت؟ وحدت بین چه و چه؟ حق و باطل؟ چون همان طور که می دانیم نقیض حق باطل است و اگر مذهب تشیع دوازده امامی حق است می توان این جمله را به این صورت هم بیان کرد که غیر از شیعه دوازده امامی تمامی مذاهب دیگر باطل اند؟ آن وقت چگونه و با چه تمهیدی می توان بین مذهب حق و مذاهب باطل گفتگو ایجاد کرد، وحدت که جای خود دارد؟
خلاصه اگر به پاسخی رسیدید به ما هم بگویید.
در ضمن عید همگی مبارک باد شیعه و سنی؛ ایرانی و غیر ایرانی
رضا کیانی

حالا اصلا فرض کنیم که گوساله ای هم پیدا شد و توانست علتی را تشخیص بدهد. چگونه می خواهد بیمار را درمان کند وقتی که از بدن بیمار چیزی نمی داند؟ عموم مردم (چه باسواد و مدرسه رفته و چه بیسواد و مدرسه نرفته) نمی دانند که طب سنتی اصولا بر پایه های آموزه های بقراط و جالینوس است و این دو نفر اگر سوادشان درباره ساختار و کارکرد بدن انسان (کالبدشناسی یا آناتومی) جمع کنیم به اندازه یک دیپلمه ی تجربی امروزی نیست
در زمانی که بقراط و جالینوس کتابهایشان را می نوشتند (که البته از دید تاریخی بسیاری از کتابها را هم خودشان ننوشته اند که خود بحث دیگری است که بعدا به آن خواهیم وارد شد) کالبدشکافی بدن انسان به دلایل مذهبی ممنوع بوده است. به همین دلیل ساده این بزرگواران اطلاعات بسیار اندکی از اندامهای داخلی بدن و نحوه ی کارکرد آنها داشته اند. حداکثر میمون و شامپازه و خوک را تشریح می کردند و به دلیل شباهتهایی که بین بعضی از اعضای بدن این حیوانات و بدن انسان بوده است قیاس می کرده اند که خوب مثلا فلان عضو بدن انسان هم حتما به همان صورت عمل می کرده که فلان عضو خوک
این مشکل با ورود پزشکی سنتی یونان به دنیای اسلام بدتر هم شد و با ممنوعیت سفت و سخت تر اسلام در تشریح بدن کمترین امکانی از رازی ها  و ابن سیناها گرفته شد که اطلاعات آناتومی خود را به روز کنند. در نتیجه از زمان خود بقراط تا به همین امروز اگر کسی بخواهد فقط و فقط به کتابهای طب سنتی (از هر نوع و شاخه و فرقه اش) مراجعه کند و به مردم قرص و شربت بدهد دقیقا مانند کسی است که با چشم بسته وارد میدان مین بشود.
تازه در سال 1542 بود که یک پزشک عاقلی به نام آندره وسالی پیدا شد که گفت باید خودم دل و روده ی یک آدم را بیرون بکشم تا ببینم جالینوس درست گفته یا نه و از همان جا معلوم شد که زرشک. حضرت استاد بیشتر از 1000 سال پرت و پلا به خورد مردم داده بوده و تمام پزشکان سنتی از علی بن ربن طبری تا رازی تا سینا تا هر کسی که فکرش را بکنید در کتابهایشان همان مطالب را کم و بیش رونویسی می کردند و در حالی برای مردم نسخه می پیچیدند که اطلاعات نادقیق و بعضا غلطی از کارکرد اعضای بدن انسان داشته اند. 
شما نگاه کن ابن سینا که دیگه افتخار مردم ایران است و هر سال برایش کنگره و کنفرانس می گیریم و به به و چه چه می کنیم برداشته در کتاب قانون نوشته قلب آدم سه تا بطن دارد  من الان وقتی می روم دکتری که می دانم دست کم در دانشکده ی پزشکی دل و روده ی یک نفر را در سالن تشریح زیر نظر یک استاد پزشکی سفره کرده، دست و دلم می لرزد که نکند ؟ بعد شما ببین آن کسانی که جان خودشان و زن و بچه شان را دست بازماندگان مکتب پزشکی ابن سینا و رازی می گذارند واقعا دیگر چقدر دل و جرأت دارند؟؟؟؟؟ 
حالا شما از این گوساله هایی که هنوز به رازی و ابن سینا استناد می کنند انتظار داری که بفهمند مثلا فشار خون چیست؟ بابا بی خیال.  نوابغ تاریخ پزشکی چون سینا و رازی انقدر به خودشان زحمت ندادند که حتی گردش خون را کشف کنند حالا من دست بچه ام را بگیرم ببرم پیش کسی که از نظر سواد علمی شاگرد شاگرد شاگرد آنها هم نمی شود؟ ساندویچ مغز الاغ خورده ام آیا؟

29 آبان 1398

ایرناپلاس در اینرابطه با علی سرزعیم، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی گفت‌وگوکرده تا از زبان او بشنویم این افزایش قیمت چه اثری بر معیشت ما دارد؟

⭕️آیا رابطه معناداری بین افزایش قیمت سوخت و کاهش مصرف آن وجوددارد؟

بستگی دارد که افزایشقیمت سوخت چقدر باشد. اگر این افزایش قیمت قابل توجه نباشد، مصرف را کاهش نمی‌دهد.اما اگر افزایش قابل توجهی در قیمت رخ دهد، می‌تواند افراد را به تغییر رفتار سوقدهد. ما در گذشته به‌صورت پله‌ای افزایش قیمت بنزین داشته‌ایم. در مقطعی قیمت افزایشپیدا می‌کرده است. با این حال تا زمانی که می‌خواسته تغییر رفتار ایجاد شود، تورمافزایش پیدا می‌کرده، اما قیمت بنزین ثابت می‌مانده است. بنابراین انگار بنزیندوباره ارزان شده و این مسئله مانع می‌شده که تغییر رفتار ایجاد شود. اگر نرخ افزایشقیمت بنزین به‌طور پیوسته بیشتر از نرخ تورم می‌بود، آن زمان تغییر رفتار مردم رامی‌دیدیم.

با تشویق نمی‌شودمردم را دوچرخه‌سوار کرد. اگر مردم احساس کنند از نظر اقتصادی برایشان به‌صرفه استکه با دوچرخه رفت‌وآمد کنند و تردد با خودرو برایشان گران تمام می‌شود، آن زمان بهسمت استفاده از دوچرخه یا حمل‌ونقل عمومی می‌روند.

⭕️افزایش قیمت اخیر برای تغییر رفتار مصرف‌کننده، کافی است؟

بعید است. ۶۰ لیتر که به‌اندازه مصرف روزانه است، قیمتش ۱۵۰۰ تومان است و تنها افراد پرمصرف، به‌ازای هر لیتر بنزین ۳۰۰۰ تومان پرداخت می‌کنند. این ت را نباید نهایی دید، بلکهباید آن را گام نخست دانست که سد تصمیم‌گیری درباره قیمت بنزین را شکسته است. بعداز این باید به راه‌حل بهتری که تخصیص سهمیه به‌افراد است، برسیم. در آن شیوه، هرشخص سهمیه خود از بنزین کشور را دریافت کرده و خودش تصمیم ‌می‌گیرد آن را مصرف کندیا بفروشد. این روش ایده‌آل است. در این روش قیمت بنزین ایران می‌تواند نزدیک قیمتجهانی شود و اتفاقاً مردم استقبال می‌کنند.

⭕️سال گذشته برخی ازنمایندگان مجلس طرحی را پیگیری می‌کردند، شبیه به آنچه شما گفتید، اما این طرح درکمیسیون برنامه و بودجه رد شد. نامه‌ای را نیز شما و ۴۰اقتصاددان دیگر در این رابطه نوشته و پیشنهادی مشابه را مطرح کردید. موانع اجراییاین طرح چه بود و چرا به ت‌های قبلی برگشتیم؟

نظام تصمیم‌گیری ما بیشاز حد ریسک‌گریز است و از کارهای جدید می‌ترسد، به‌ویژه در رابطه با موضوع مهمیمانند بنزین. در صورتی که کارت بنزین نیز در زمان خود، کار جدیدی بود. اما از آنجاییکه جسارت آقای ‌نژاد، رئیس‌جمهور وقت پشت ماجرا بود، اجرا شد. متأسفانه مجلسو دولت فعلی زیادی محتاط هستند و به همین علت ریسک انجام کار جدید را نپذیرفتند ومدل قبلی را ترجیح دادند. امیدوارم ت جدید به‌طور کامل اجرا شده، ترس آنها کمشود و سال بعد آن مدل بهتر را اجرا کنیم که رضایت بیشتری نیز می‌تواند ایجاد کند.

⭕️تا همین جا هم در شهرهای مختلف ما اعتراضات زیادی شکل گرفتهاست. کلیشه‌ای هم بین مردم ما وجود دارد مبنی بر اینکه اگر قرار است قیمت بنزیننزدیک به نرخ‌های جهانی شود، دستمزدهای ما نیز باید به همان میزان افزایش پیداکند. چه پاسخی دارید؟

اگر قرار باشددستمزدهای ما و قیمت بنزین در ایران به اندازه سوییس باشد، اینجا هم سوییس می‌شود.آیا ما یک کشور توسعه‌یافته هستیم؟ ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم رفاه آنها راداشته باشیم، زیرا ما یک کشور در حال توسعه هستیم. بنابراین به‌صورت طبیعی باید اینشکاف وجود داشته باشد.

نکته دیگر اینکه ازآنجایی که ما نفت داریم و در تولید بنزین هم تا حد زیادی خودکفا شده‌ایم، می‌توانیمبین رفاه بنزینی و غیربنزینی انتخاب کنیم. رفاه بنزینی یعنی ما نفت خود را تبدیلبه بنزین می‌کنیم و به‌راحتی آن را می‌سوزانیم. راه دیگر این است که خودمان سختی بیشتریبکشیم، بنزین را صادر کنیم و با ارز حاصل از آن حمل و نقل عمومی را گسترش دهیم،هواپیماهای ایمن وارد کشور کنیم، مدارس خود را بازسازی کنیم و. . رفاه بنزینی درکوتاه‌مدت خوب است که برای ترددهایمان هزینه زیادی نمی‌کنیم و سختی نمی‌کشیم، امادر بلندمدت ضرر می‌کنیم. آلودگی هوا و ترافیک، سالانه بیش از ۱۷ هزار کشته و ۳۰۰ هزار زخمیبخشی از تبعات این وضعیت است.

آیا می‌صرفد که منابعخود را به این صورت هدر دهیم یا بهتر است خودمان کمتر مصرف کنیم و بخشی از آن راصادر کنیم؟ با درآمد حاصل از این صادرات می‌توان تکنولوژی کارخانه‌ها را به‌روزکرد تا در سطح جهان قدرت رقابت داشته باشیم، مدارس خود را آباد کنیم، حمل و نقل ریلیرا گسترش دهیم و. . اگر جامعه ما نگاهی منطقی داشته باشد، به این نتیجه می‌رسدکه بهتر است قدری از رفاه بنزینی خود کم کند.

⭕️گویا دولت‌های مختلف حیثیت خود را گره خورده با نرخ ارز و قیمتبنزین می‌بینند. معمولاً رویه‌شان این است که چند سال قیمت این دو را سرکوب کرده وسپس با شوک قیمتی مواجه می‌شوند. این را چگونه تحلیل می‌کنید؟

متأسفانه برخی ازروشنفکران و اقتصاددان‌های ما تفکر غلطی را به‌مدت چند دهه در جامعه ترویج کرده‌اندو موفق هم شده‌اند. این افراد ترویج کرده‌اند که افزایش نرخ ارز و قیمت بنزین باعثافزایش تورم می‌شود. این فکر را در حاکمیت هم رسوخ داده‌اند. هر بار که بحث اصلاحنرخ ارز یا قیمت حامل‌های انرژی می‌شود، اکثر اعضای هیئت دولت می‌گویند این مسئلهباعث ایجاد تورم می‌شود. این در حالی است که اکثر تحقیقات دانشگاهی نشان می‌دهد کهتورم ناشی از کسری بودجه و رشد نقدینگی است. با این حال، آن تفکر غلط برای ذهنساده است و راحت باور می‌کند.

در حالی که کسریبودجه دولت و استقراض از بانک مرکزی باعث ایجاد پول پرقدرت، خلق پول توسط بانک‌هاو تبدیل آن به نقدینگی می‌شود و پس از چند سال روی قیمت‌ها سرریز می‌شود. تودهمردم و خیلی از دولتمردان که در اقتصاد جزو عوام محسوب می‌شوند، این سازوکار پیچیدهرا نمی‌فهمند و همان تبیین ساده را باور می‌کنند. در نتیجه همان تبیین تکرار می‌شودو در رابطه با اصلاح قیمت ارز و بنزین حداکثر مقاومت صورت می‌گیرد. نشانه‌اش ایناست که ما تا پای جان در برابر افزایش قیمت بنزین و دلار مقاومت کرده‌ایم، مگر اینکهدیگر نتوانسته‌ایم قیمت آن را کنترل کنیم. با این حال، تورم ما همچنان جزو تورم‌هایبالا در دنیا محسوب می‌شود. این نشان می‌دهد تصور عمومی درست نیست که دلار و بنزینباعث ایجاد تورم می‌شود، اتفاقاً نقدینگی است که باعث افزایش تورم می‌شود.

⭕️ارزیابی شما از مورد اخیر افزایش قیمت بنزین چیست و فکر می‌کنیدچقدر می‌تواند اثر تورمی داشته باشد؟

تمام موارد افزایش قیمتبنزین را در سال‌های گذشته بررسی کردم؛ معمولاً دو ماه شاخص قیمت بالا رفته و پساز آن پایین می‌آید. حدس من این است که اثر آن روی نرخ تورم کمتر از پنج درصد است.

⭕️می‌دانیم که استمرار پرداخت سوبسید به حامل‌های انرژی ممکننبود. منتها ایرادی وارد می‌شود مبنی بر اینکه برهه مناسبی برای اجرای ت حذفبخشی از سوبسید انتخاب نشد. نظر شما چیست؟

ما همیشه در برههحساس کنونی بوده‌ایم» و به همین علت هم ت‌های اصلاح اقتصادی را به تعویقانداخته‌ایم و بیماری اقتصاد ما بدتر شده است. این مسئله به زیان ما بوده و قدرتخرید ما دارد کمتر می‌شود. همچنین رشد اقتصادی ما پایین‌تر از کشورهای منطقه است.اگر به همین شیوه پیش برویم، از سایر کشورها عقب می‌مانیم و این تعارف ندارد. دنیایک عرصه رقابت سنگین است و هر سالی که تلف شود، باعث جا ماندن یک کشور می‌شود. اینمسئله تبعاتی دارد از جمله اینکه نخبگان به‌تدریج از کشور می‌روند، زیرا شرایطکشورهای همسایه بهتر است. اگر می‌خواهیم به چنین وضعی دچار شویم، دست نگاه داریم ومنتظر باشیم تا زمان ایده‌آلی فرا برسد. زمانی که درآمد نفت زیاد باشد، تمداربا خود می‌گوید اکنون نیازی به اجرای ت اصلاحی ندارم. پس چه زمانی وقت مناسباست؟ اجرای این ت در امروز، بهتر از فردا و بدتر از دیروز است. کاش ما در دهه ۱۳۸۰ این کار را انجام می‌دادیم.

مرحوم هاشمی رفسنجانیدر سال‌های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ چند بارقصد انجام این کار را داشت. من شنیدم که قبل از دور دوم دولت خود چند بار در مجلسگفته بود بگذارید قیمت بنزین را به قیمت جهانی برسانم، ولو اینکه رأی نیاورم. با اینهمه مجلسی‌ها زیر بار نرفته بودند. اگر آن زمان این کار را انجام داده بودیم، خیلیراحت‌تر بود. مسئله را به تعویق انداخته‌ایم و کار سخت‌تر شده است. جامعه ما بهبنزین معتاد شده و این اعتیاد مدام بیشتر می‌شود. بالأخره ترک اعتیاد سخت است.جامعه ناراحت است، زیرا بنزین به‌نحوی زندگی افراد را درگیر می‌کند و جدا کردن آناز زندگی مردم سخت است. ارزان بودن بنزین افراد را به رفتارهایی می‌کشاند که تغییرآن به‌راحتی ممکن نیست. فرد می‌خواهد به رفتار سابق خود ادامه دهد و به همین علتاست که در برابر افزایش قیمت سوخت مقاومت می‌کند.

⭕️آیا بهتر نبود خوراک صنایع بزرگ مانند پتروشیمی‌ها و فولادی‌هادر اولویت حذف سوبسید قرار می‌گرفت؟

در این صورت حاشیهسود در آنجا پایین می‌آمد. بیشتر سهام این دو صنعت نیز متعلق به دولت و صندوق‌هایبازنشستگی است. در آنجا نیز با کسری بودجه مواجه می‌شد و تفاوتی حاصل نمی‌شد.

⭕️به کسری بودجه اشاره کردید، شبهه‌ای مطرح می‌شود که دولت برایجبران کسری بودجه خود ت فعلی را در پیش گرفته است. البته گفتند رئیس جمهورمخالفت کرده و گفته که حتی یک ریال از محل درآمدهای اجرای این طرح وارد خزانه نشودو تمام آن به مردم برگردانده شود. با این همه، در زمان بستن بودجه این ت اجراییشده است. همچنین ممکن است منابعی که دولت از محل اجرای این ت به دست می‌آورد،بیش از چیزی باشد که قرار است به مردم برگرداند و این مابه‌التفاوت می‌تواند دربودجه لحاظ شود. برداشت شما چیست؟

دولت متعهد است کهدرآمدهای این بخش را در بودجه استفاده نکند، اما اگر این کار را هم انجام می‌داد،برای جامعه خوب بود، زیرا دولت کسری بودجه دارد و این کسری می‌تواند به‌سرعت تبدیلبه تورم شود. می‌دانیم که تورم وضع همه را بد می‌کند و وضع فقرا را خیلی بد می‌کند.این فقرا نه خودرو دارند و نه قدرت سفر. می‌توان قدری فشار را بر افرادی که خودرودارند افزایش و درآمد حاصل از این محل را به فقرا داد یا اینکه کسری بودجه را کمکنیم تا تورم کم شود و فقرا نیز آسیب کمتری از این محل ببینند.

من مطمئن نیستم کهدرآمد ناشی از اجرای این ت بیش از پولی شود که دولت می‌خواهد به مردم بپردازد.اتفاقاً نگرانی دارم که عکس این اتفاق بیفتد و این طرح دچار کسری بودجه شود.

⭕️مردم نگرانند پولی که دولت به آنها برمی‌گرداند، به‌اندازه چیزینباشد که اصطلاحاً از جیبشان برداشته می‌شود. عددی بین ۵۵ تا ۲۰۵ هزار تومان به‌ازای تعداد اعضای خانوار در نظر گرفته شدهاست. آیا این اقدام دولت برای جبران تبعات اجرای این ت کافی است؟

بررسی من دربارهبودجه خانوار نشان می‌دهد که از این جهت خیلی جای نگرانی وجود ندارد. در واقع بیشتردهک‌ها منتفع می‌شوند تا اینکه از این محل زیان ببینند. ما مصرف بنزین خانوارها رادر دهک‌های مختلف بررسی کردیم، با فرض اینکه قیمت افزایش یافته و حتی مصرف نیز کم نشودو این پول مستقیماً به آنها برگردد. ثابت شد که برای بیشتر دهک‌ها بهتر است.

⭕️هنگامی که این ت را در کنار افزایش پایه‌های مالیاتی واصلاح ساختاری بودجه قرار می‌دهیم، به پازلی می‌رسیم که گویا دولت یک بسته ت‌هایاصلاحی را در پیش گرفته است. ارزیابی شما چیست؟

خواست مقام معظم رهبریبود که اصلاحات ساختاری آغاز شود. به‌نظرم تدبیر درستی است، زیرا باید بالأخره ازشیر نفت جدا شویم. اگر عقل و اراده‌اش را داشتیم، خودمان این کار را انجام می‌دادیم.اما این‌گونه نشد و ترامپ به‌زور این کار را کرد. ما باید کار سالم‌سازی اقتصاد راانجام دهیم. همان‌طور که بنزین جامعه را معتاد می‌کند، درآمد نفت نیز دولت رامعتاد می‌کند. تحریم این اعتیاد را کم کرده و دولت به سمت اصلاح کشیده شده است. ایکاش پس از برجام خودش به این سمت می‌رفت.

ما ناچاریم اصلاحاتاقتصادی را انجام دهیم. باید مالیات بر ثروت را دریافت کنیم، پزشکان باید در مطب خودکارتخوان نصب کنند و مالیات دهند، حساب بانکی ثروتمندان ما باید چک شود تا مشخصشود از کجا منابع به دست آورده‌اند و کسانی هم که دارند بدون زحمت عادی سرمایه بهدست می‌آورند باید مالیات دهند. به نظرم باید تمام معافیت‌های مالیاتی حذف شود.همه باید مالیات دهند، ولو اندک. فرهنگ اینکه صنف یا گروهی در مجلس چانه‌زنی کنندتا قانونی تصویب شود که آنها را از پرداخت مالیات معاف کند، باید برچیده شود.

ما باید به سمتکشورهای مدرن برویم. در این کشورها همه مالیات می‌دهند و دولت از این محل اداره می‌شود.همچنین باید دولت را نیز کوچک کنیم. چرا باید تعداد زیادی کارمند داشته باشیم کهکار نمی‌کنند و با بیکاری پنهان در بخش دولتی روبه‌رو باشیم؟ باید این افراد را ازسازمان‌ها خارج و به آنها بیمه بیکاری پرداخت کرد و به این صورت هزینه‌های دولت راکاهش داد.

ثروت زیرزمینی بایدبه ثروت روی زمین تبدیل شود، یعنی با پول نفت زیرساخت بسازیم. نفت ثروت بین‌نسلیاست و زیرساخت نیز همین‌گونه است. صرف کردن پول نفت در بخش هزینه‌های جاری اشتباهاست. اگر پول نفت را صرف زیرساخت‌ها کنیم، هم خودمان و هم نسل پس از ما رشد می‌کنند.

⭕️گفته می‌شود هنگام اجرای ت‌های اصلاحی، سه شرط باید وجودداشته باشد. سرمایه اجتماعی دولت برای اقناع کافی باشد، سازوکار شفاف و نظارت‌پذیریبر اجرای آن ت حاکم باشد و دیگر اینکه رویکرد انضمامی برای جبران تبعات آن توجود داشته باشد. آیا وضعیت فعلی با این سه شرط تطبیق‌پذیر است؟

در رابطه با سرمایهاجتماعی، این دولت ضعیف‌تر از دولت ‌نژاد بود. آقای ‌نژاد بهتر با جامعهصحبت کرد و در قانع کردن نخبگان، مراجع، نهادهای ی و توده‌های مردم برای انجاماین کار موفق‌تر بود. در رابطه با سازوکار شفاف نیز می‌شود تدابیری اندیشید. مثلاًاینکه یک کمیته ملی متشکل از مجلس و نخبگان باشند که نحوه اجرا را پایش کنند.رسانه‌ها نیز می‌توانند به‌عنوان خواست تظاهرکنندگان، این موضوع را از حکومتبخواهند.

در رابطه با رویکردانضمامی برای جبران سوءاثرات نیز به‌نظرم پرداخت نقدی در این راستاست. اگر پولیباقی می‌ماند که بودجه نهادهای حمایتی را نیز بیشتر می‌کردیم، بهتر بود. البتهسازوکار فعلی نیز به‌نوعی به دهک‌های ضعیف برمی‌گردد. بهتر بود به ۱۸ میلیون خانوار پرداخت نقدی نداشته باشیم، بلکه فقط به افرادبدون خودرو پرداخت کنیم. در این حالت پول بیشتری به افراد فقیر تعلق می‌گرفت کهحمایت مؤثرتری بود.

⭕️منظورتان سه دهک پایینی است؟

سرشماری نشان می‌دهدکه پنج دهک خودرو دارند و بهتر بود فقط به پنج دهک پایینی پرداختن نقدی صورت گیرد.در این حالت انگیزه مخالفت آنها نیز کم می‌شد، مبلغ بیشتری به آنها تعلق می‌گرفت،رضایت بیشتری داشتند و فقرزدایی هم به‌صورت بهتری انجام می‌شد.

⭕️معتقدید پنج دهک بالایی اساساً به این مبلغ نیاز ندارند؟

آنها هم اعتراض می‌کردند،منتها هم تعدادشان زیاد نبود و هم اینکه تحمل این مسئله برایشان راحت‌تر است.البته این نکته هم وجود دارد که شاید جای دهک چهار و پنج تغییر کند. اینها گرفتاراصلی این ت هستند، اما دهک هفت تا ۱۰ مشکل جدیندارند.

گلایه‌ای که به‌کراتطی چند روز اخیر شنیده‌ام این است که چرا اطلاع‌رسانی کافی در رابطه با اجرای اینت انجام نشد و به‌یکباره این ت به اجرا گذاشته شد. البته قابل حدس است کهشاید بنا بر تجربه گذشته، دولت نگران اعتراضاتی بوده است.

این نقد درستی نیست.شما خودتان را جای آن مسئول بگذارید، اگر مردم را غافلگیر نکنید، می‌خواهید چه کارکنید؟ اگر گفته شود مثلاً از شنبه آینده قرار است چنین طرحی به اجرا گذاشته شود،برخی با گالن به پمپ بنزین می‌روند، احتمال دعوا و آتش‌سوزی وجود دارد، تظاهرات پیشاز آن برگزار می‌شود و. . این وضعیت بدتری است و نمی‌شود آن را کنترل کرد.

⭕️اگر نکته‌ای مد نظرتان است که در پرسش‌های من نبود، مطرح کنید.

انتخاب‌های ما بین بدو خوب نیست، بلکه بین بد و بدتر است. من می‌فهمم ت افزایش قیمت بنزین، به‌ویژهدر کوتاه‌مدت، سختی دارد. اما اگر این کار را انجام ندهیم، بعدها سخت‌تر می‌شود. اینرا هم می‌دانم که چنین ت‌هایی در بلندمدت به نفعمان است. میلی طبیعی به ادامهوضع موجود در همه هست. وظیفه ما این است به جامعه بگوییم نفعمان در این است کهمنافع بلندمدت را بر منافع کوتاه‌مدت ترجیح دهیم. نفع ما و فرزندان ما در این است.رفاه بنزینی کاملاً موقتی و آلوده به بیماری‌های تنفسی، ترافیک و. است. اگر می‌خواهیماقتصادمان سالم باشد، بالأخره باید از جایی شروع کنیم.

امیدوارم جامعه همراهیکند، دولت هم سازوکار شفافی راه‌اندازی کند و مردم اطمینان حاصل کنند که سختیکوتاه‌مدت به یک نفع بلندمدت تبدیل می‌شود. اگر ما با موفقیت این کار را انجام دهیم،راه برای اصلاحات اقتصادی و اصلاحات حکمرانی باز شده و شفافیت هم در دولت تقویت می‌شود.کشور ما نیز در مسیر توسعه قرار می‌گیرد و آینده ما روشن می‌شود. اما اگر در انجاماین کار شکست بخوریم و وسوسه شویم که چون اعتراضاتی ایجاد شده، به وضع قبلی برگردیم،تا ۱۰ سال آینده نیز هیچ اصلاحات اقتصادی انجام نمی‌شودو هر دولتی می‌ترسد که اعتراضاتی شکل گیرد. در این حالت تا ۱۰ سال آیندهوضعیت اقتصادی ما خیلی بدتر می‌شود و قدرت خرید ما به‌طور پیوسته کاهش می‌یابد. آیاراضی هستیم به‌تدریج فقیر شویم؟ همه علاقه‌مندیم به‌تدریج ثروتمندتر شویم یا حداقلفقیرتر نشویم؟ در این حالت باید به‌سختی تن دهیم و همراهی کنیم و در عین حالحداکثر شفافیت را نیز مطالبه کنیم. اصلاحات اقتصادی همراه با اصلاحات حکمرانی، مسیریاست که منتج به آینده خوبی برای کشور می‌شود.

@ali_sarzaeem


در اواخر قرن نوزدهم یک پزشک انگلیسی به نام ادوارد جنر تصمیم گرفت تا چشم بر روی آموزه های بقراط و جالینوس و ابن سینا و رازی ببندد و به جای اینکه عدم تعادل صفرا و سودا و بلغم و خون را علت بوجود آوردن بیماری ها بداند چشم بر روی واقعیتهای دور و برش باز کند. او متوجه شده بود بسیاری کسانی که از گاوهای مبتلا به بیماری آبله ی گاوی شیر می دوشند به این بیماری مبتلا می شوند اما در عوض تا آخر عمرشان هیچگاه به بیماری آبله مبتلا نمی شوند. او فرض کرد که با مبتلا شدن بدن انسان به بیماری آبله ی گاوی چیزی در بدن تولید می شود که بدن انسان را در برابر آبله مصون می کند. باید توجه داشته باشیم که در آن زمان هنوز مفهوم میکروب، به صورتی که ما میشناسیم، کشف نشده بود و علم پزشکی هنوز به میکروسکوپهای خوبی که بتواند انواع و اقسام میکروبها را با آن تشخیص داد مجهز نشده بود. به هر حال جنر یک پسر هشت ساله را عمدا به بیماری آبله ی گاوی متبلا کرد و پس از بهبود یافتن پسرک وی را در معرض آبله قرار داد. پسرک در برابر آبله مصونیت یافته بود. بصیرت ادوارد جنر و چشم پوشی او از سنتهای پزشکی قرون وسطی بشر را از شر یکی از مهلک ترین بیماری ها مسری نجات داد. حرکت ادوارد جنر در واکسیناسیون افراد توسط لویی پاستور فرانسوی و رابرت کخ آلمانی گسترش یافت و امروزه بسیاری از فرزندان ما بیماری های مهلک و مسری را به راحتی از سر می گذراند بدون هیچ نگرانی
شاید فکر کنید که امروز می خواهم درباره ی مزیتهای پزشکی مدرن بر طب سنتی روضه بخوانم که البته اشتباه می کنید. بحث امروز ما درباره ی واکسینه شدن نظام مقدس جمهوری اسلامی در برابر شورشها و اعتراضات خیابانی است. برای دوستانی که سن کمتری دارند و دوران جنگ و پس از آن را به یاد نمی آورند تاریخچه ی کوتاهی می گویم و به اصل بحث برمیگردم.
در بهار سال 1371 ایران 8 سال جنگ تحمیلی در برابر عراق و 4 سال دوره ی سازندگی را پشت سرگذاشته بود. فداکاری بی نظیر مردم در طی دوران جنگ که با جان و مال خود پشت نظام ایستادند و از آرمانهای خود عقب ننشستند دولت سازندگی را به این توهم رسانده بود که مردم آن چنان پشت نظام ایستاده اند که دولتمردان می توانند هر ت غلطی را اجرا کنند و همین که مردم این ت را ت نظام بدانند در برابر آن تمکین می کنند. اما در روز نهم خرداد 1371 شورش مردم مشهد نشان داد که مردم با دولتمردان چندان هم عهد اخوت نبسته اند. این شورش با شورش 13 مرداد 1373 مردم قزوین و شورش 15 فروردین 1374 مردم اسلامشهر دنبال شد. هرچند که علت هر سه شورش با هم تفاوت داشت (اولی برای اعتراض به خراب کردن خانه های بدون مجوز در قسمت فقیر نشین شهر، دومی به علت اعتراض به تفکیک نشدن استان قزوین از استان زنجان و سومی به علت اعتراض به گرانی کرایه ها) هر سه شورش مشترکات زیادی با هم داشتند:
  • شرکت کردن قسمت عمده ای از اقشار فقیر جامعه که نظام آنها را حامی بی چون و چرا و همیشگی خود می دانست.
  • حمله به ادارات، مراکز دولتی و کلانتری ها و . توسط مردم.
  • در هر سه مورد اعتراضات محدود بودند به شهرها و به دیگر شهرها و استانها گسترده نشدند.
  • غافلگیر شدن دولت در هر سه مورد که در نهایت مجبور شدند با توسل به قوای نظامی و آتش مسلسل شورشها را سرکوب کنند.
  • کشته شدن تعداد زیادی از مردم توسط نیروهای نظامی حاضر در صحنه.
  • اعلام اینکه شورشها توسط اراذل و اوباش صورت گرفته اند به عنوان ت رسمی نظام در خبررسانی.
  • دستگیری تعداد زیادی از مردم به اتهام دست داشتن در شورشها و اعدام تعدادی از آنها پس از سرکوب مردم در خیابانها.
هرچند که این شورشهای خیابانی این توهم تمداران را بر هم نزد که مردم قشر فقیر همیشه و در همه حال حامی بی چون و چرای نظام خواهند ماند اما دستپاچگی آنها در سرکوب شورشها و هزینه ی زیادی که روشهای سرکوب اعتراضات خیابانی با استفاده از آتش مسلسل در بر داشت سبب شد تا نظام در پی چاره جویی برآمده و به دنبال راه حلهای نرم تری برای جلوگیری از اغتشاشات خیابانی و مدیریت چنین شورشهایی بگردد.
در حمله به کوی دانشگاه در تیر 1378 (5 سال پس از سرکوب خونین شورش اسلامشهر) نظام هر چند که باز هم با عجله و پر هزینه شورشهای خیابانی را سرکوب کرد اما نیروهای امنیتی و نظامی واکنش نسبتا بهتری را در مدیریت شورش نشان دادند. اینکه این در این شورش مقصر که بود و علتهای بروز این اغتشاشات چه بودند را ما بررسی نمی کنیم و نخواهیم کرد. بحث بر سر این است که با وجود اینکه شورشهای متعاقب حمله به کوی دانشگاه خیلی سریع گسترش پیدا کردند و بر خلاف آن سه شورش قبلی حتی به شهر و استانهای دیگر هم کشیده شدند استفاده ی مناسبتر از روشهای های ضدشورش سبب شد تا این همه اعتراضات با کشته ها و مجروحان کمتری به پایان برسند. 
درسهای شورش های تابستان 78 ده سال بعد و در طی فتنه ی 88 به کار نظام آمد. بازهم با وجود گسترده بودن اعتراضات و شورشهای مردم در بسیاری از شهرها و مراکز استان نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی با تعداد کشته ها و مجروحان نسبتا اندکی شورشها را سرکوب کردند.
شورش های کور دی ماه 96 نیز سرنوشتی مشابه فتنه ی 88 داشتند. امروزه نظام مقدس جمهوری اسلامی نشان داده است که شورشهای متعدد مردم از ابتدای دهه ی هفتاد تا به امروز این نظام را در برابر این گونه اعتراضات به خوبی واکسینه کرده اند. شاید اگر مردم ایران کمتر به خاطر هیچ و پوچ به خیابان می ریختند امروز چنین تجربیات گرانبهایی را در زمینه ی ضد شورش نصیب نیرویهای امنیتی و انتظامی نمی کردند و همین شورشهای بنزین 98 می توانست پایه های نظام را به راحتی به لرزه درآورد اما بازهم دیدیم که با وجود گستردگی بسیار زیاد این شورشها، شاید گسترده ترین شورش مردم در سطح کشور که حتی در طی انقلاب 57 هم بی نظیر بود،  سرکوب آنها در طی تنها 3-4 روز و به راحتی و بازهم با تلفات جانی نسبتا اندکی صورت گرفت. مواردی را که سبب شد این شورش بنزین به راحتی سرکوب بشود را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:
  • انتخاب زمان مناسب برای خبررسانی. یعنی دقیقا زمانی که مردم یا پای آنتن ماهواره نشسته بودند و یا در حال بازگشت از دعای کمیل بودند و در نتیجه فردا تا ظهر هم قرار بود بخوابند. در نتیجه تنها بخش اندکی از مردم از خبر گران شدن بنزین با خبر شدند و زمانی هم که خبردار شدند چنان چشمانشان گرم خواب بود که امکان واکنش از آنها سلب شده بود.
  • بی خبر گذاشتن تقریبا تمامی ارکان نظام از این اقدام که در نتیجه خبر گران شدن بنزین از قبل در میان مردم درز نکرده بود تا از قبل خودشان را برای هماهنگی مناسب یک شورش موفق آماده کنند.
  • نداشتن لیدر ی مناسب برای معترضان که شورشهای آنها را به حرکاتی کور و قابل سرکوب تقلیل داده بود.
  • معتاد کردن مردم به اینرنت و قطع آن در یک لحظه ی مناسب که سبب شد ارتباطات بین شورشیان به راحتی از بین برود در حالیکه شورشی ها هیچ جایگزینی برای آن در نظر نداشتند.
  • بمباران خبری مردم درباره ی بروز خشونتهای کور د رسانه های خبری و برجسته کردن امنیت به عنوان اولویت اول مردم کوچه و بازار که بسیاری از کسانی را که بی طرف بودند به سمت مسئولان سوق داد.
خلاصه اینکه از این به بعد اگر خواستید تا برای اعتراضهای ی و یا معیشتی و یا دانشجویی و یا هر گونه اعتراض دیگری به خیابان بیایید و با لشکرکشی خیابانی نظام را به عقب نشینی وادار کنید توصیه ی من به عنوان کسی که تاریخ خوانده ام این است که کلاً بی خیال قضیه بشوید این نظام کاملا در برابر هر گونه شورش خیابانی واکسینه شده است اگر هم شورشی به قدری فراگیر بشود که بتواند روشهای ضد شورش نظام را خنثی کند سطح خشونتها به جایی خواهد رسید که در نهایت یا به سومالی خواهیم رسید، یا سوریه و یا افغانستان. ته ته ش چیزی برایتان نخواهند ماند جز ویرانه ای
از ما گفتن بود
رضا کیانی موحد


1️⃣ مگر نه اینکه برخی کشورهای نفتی، درآمدشون رو سرمایه‌گذاری می‌کنند. مثلا نروژ بیش از یک تریلیون دلار ثروت در صندوق سرمایه‌گذاری ملی‌ش تجمیع کرده، تا نسلهای دیگه هم از نفت بهره ببرند. چرا ما عواید نفتی رو بین مردم توزیع کنیم تا فقط همین نسل ثروت نفتی رو بخوره بره؟

وقتی عواید نفتی رو بین مردم توزیع کنیم، بخشی رو مصرف می‌کنند و بخشی رو پس‌انداز می‌کنند. مثلا بخشی رو صرف خرید خوراک و پوشاک می‌کنند، اما بقیه رو سرمایه‌گذاری می‌کنند. یکی سهام می‌خره، دیگری خونه می‌خره. یکی تراکتور می‌خره، یکی دستگاه جوش می‌خره، دیگری کارگاهی اجاره می‌کنه و فعالیت تولیدی راه می‌اندازه. اینها همه سرمایه‌گذاری‌هایی هستند که ثروت خانوادگی رو افزایش می‌دهند، و از طریق ارث، عواید نفتی رو به نسلهای آتی می‌رسونند.

حتی وقتی این پول صرف آموزش و بهداشت بهتر فرزندان میشه، نوه‌ها در خانواده مرفه‌تری بزرگ می‌شن، و عملا ثروت نفتی به نسلهای آتی میرسه.

در وضعیت کنونی، ثروت نفتی در قالب بنزین و گازوئیل ارزون می‌سوزه می‌ره هوا، و برای نسلهای بعدی فقط سرطانش می‌مونه. هر وقت حکمرانی اقتصادی ما به کیفیت نروژ شد، بشینیم در مورد شکل دادن به یک صندوق سرمایه‌گذاری ملی صحبت کنیم. تا اون زمان، مردم امانت‌داران بهتری برای ثروت ملی هستند تا دولت. 

سالها پیش یه صندوق توسعه ملی برای تجمیع بخشی از عواید نفتی ایجاد کردیم، اما شد قلک دولت، تا به بهانه‌های مختلف خالیش کنه.

مردم بر ثروت خدادادی این سرزمین امین‌تر هستند تا دولت، و پدر و مادرها دلسوزتر بر سرنوشت فرزندان، نوه‌ها و ندیده‌هاشون هستند، تا دولت.

این مقاله خوبی در مورد اثر چنین درآمدی بر نسلهای آینده‌ست:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9433/


مطلب زیر را دکتر ناظران در کانال خود منتشر کرده اند:

قرار بود نفت ملی باشه، اما نفت دولتی شد. دولت باید با درآمد مالیاتی اداره میشد، اما دولت ما عادت کرده با پول نفت اداره بشه و به مالیات متکی نباشه. برای همین هم چندان نسبت به فرارهای مالیاتی حساس نیست. 

بحران معیشتی که جامعه ما بهش گرفتار شده، ناشی از دولتی شدن نفته، و راه خروج از بحران، ملی کردن مجدد نفته.

(تو این پست، منظور از نفت»، کل ثروت فسیلی کشوره، چه نفت و چه گاز. از باب ایجاز می‌نویسم نفت».)

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

چه جوری نفت دولتی، به بحران معیشت منجر می‌شه؟

یک دولت سالم، با درآمد مالیاتی اداره می‌شه. درآمد چنین دولتی، با رشد اقتصاد بیشتر میشه.

اما دولتی که با پول نفت اداره می‌شه، از مالیات مردم بی‌نیازه. متعاقباً رشد اقتصادی هم نفع خاصی براش نداره. حرف از رشد اقتصادی، لقلقه زبون چنین دولتیه، ولی اقدام عملی برای رشد اقتصادی صورت نمی‌ده. دولت نفتی، برای تثبیت قدرتش، فقط کافیه مردم رو در یک رضایت نسبی نگه داره.

برای راضی نگه داشتن مردم، دولت باید این احساس» رو در مردم ایجاد کنه که درآمدشون برای یک زندگی خوب کافیه. 
از سال ۵۳ که نفت گرون شد، دولت از محل درآمد نفتی، نرخ دلار رو سرکوب می‌کرد تا جنس وارداتی ارزون باشه، و گاهی به اسم تنظیم بازار، خودش مستقیما اقلام خوراکی وارد می‌کرد و زیر قیمت بازار توزیع می‌کرد. در واقع به پشتوانه ثروت نفتی، کالاها رو ارزون می‌کرد تا قدرت خرید مردم بیشتر از تولید اقتصادیشون بشه. ما هم خوشحال و سرخوش، به آواز خر برفت و خر برفت» می‌رقصیدیم.

اما سرکوب نرخ ارز، صنعتگر رو بیچاره می‌کرد. حتما شنیدید که می‌گن تو ایران کار صنعتی جواب نمی‌ده، دلالی بهتره». دلیلش ت سرکوب ارزیه.
واردات اقلام خوراکی هم کشاورز رو بیچاره می‌کرد. این شد که کشاورزها یا زمین‌شون رو فروختند رفتند شهر، یا اگه به کشاورزی ادامه دادند، جزو فقیرترین دهک‌های جامعه شدند.

بیچارگی صنعتگر و کشاورز کشور، نتیجه مستقیم نفتی بودن دولته.

بدین ترتیب، نفت دولتی اقتصاد رو بهم ریخت، مردم رو فقیر کرد، و به یارانه‌های دولت وابسته‌شون کرد. نیم قرنه که مردم از دولت می‌خواهند که فکری به حال معیشت شون بکنه، و از بیکاری نجاتشون بده. اما هر سال معیشت مردم سختتر، نرخ بیکاری بیشتر، و کالا گرونتر شده.

از یه جایی باید بپذیریم، تامین معیشت مردم از عهده دولت ساخته نیست، چه اصولگرا باشه چه اصطلاح طلب، چه سلطنتی باشه چه جمهوری. نقش دولت در اقتصاد باید داوری باشه، و اتکاش هم به مالیاتی که از مردم می‌گیره.

تا وقتی رفاه کاذب ناشی از نفت وارد بازار میشه، مردم عین درویش حکایت مولانا، کبابشون رو می‌خورند و سرخوشند. اما فردای روزگار که متوجه بشن دیگه خری در کار نیست، متوجه می‌شن که سرمایه خودشون رو داشتن می‌خوردن. همین حالا هم که تحریم رسوندن کباب رو مختل کرده، می‌بینیم که اون رفاه چقدر کاذب بود.

این وضعیت، یک بن‌بست اقتصادیه، و راه خروج از این بن‌بست، ملی کردن نفته.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

چه جوری می‌شه نفت رو ملی کرد؟

عواید نفت باید نقدا و تا ریال آخر، بطور هفتگی بین مردم توزیع بشه، و دولت فقط از محل عواید مالیاتی اداره بشه. 

در حال حاضر بخشی از نفت صادر میشه، و بقیه‌اش به پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌های داخلی فروخته می‌شه.

اگه قیمت بنزین رو آزاد کنیم، و عوایدش رو مساوی بین مردم توزیع کنیم، تنها بخشی از نفت رو ملی کردیم، در حالیکه همه نفت باید ملی بشه. چه جوری؟

از سویی درآمد حاصل از صادرات نفت، پس از پرداخت هزینه استخراج به شرکت ملی نفت، به نرخ بازار آزاد تبدیل به ریال بشه، و تمام اون، بطور مساوی بین مردم تقسیم بشه. 

از سوی دیگه، نفتی که در داخل به پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها فروخته می‌شه، به قیمت آزاد رقابتی بفروش برسه، و عوایدش تا ریال آخر، بطور هفتگی بین همه مردم توزیع بشه.

بدین ترتیب نفت مجددا ملی می‌شه، بازار حامل‌های انرژی آزاد می‌شه، و دولت لاجرم فقط به درآمد مالیاتی متکی می‌شه. وقتی دولت به مالیات متکی شد، ناچار می‌شه رشد اقتصادی رو جدی بگیره.

بقیه مطالب دکتر ناظران را در زیر بخوانید:
میگن ملی کردن نفت، گداپروریه». یعنی اگه عواید نفتی رو نقداً بین مردم توزیع کنیم، گداپروری کردیم.

گداپروری، یعنی مردم دیگه کار نمی‌کنند، بلکه تنبل و بی‌عار، می‌نشینند تو خونه، منتظر دریافت پول.

آیا ملی کردن نفت، واقعا گداپروریه؟

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

با اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، ماهی ۴۵ هزار تومن به هر نفر داده می‌شد. در سالهای ۸۹ و ۹۰، این پرداخت ماهیانه بیش از ۴۰ دلار می‌ارزید که پول قابل توجهی بود. اجرای این طرح فرصتی ایجاد کرد که اقتصاددانها اثر دریافت این میزان پول رو بر میزان کار و تلاش مردم بسنجند. 

سوال این بود: آیا پرداخت ماهی ۴۰ دلار به هر نفر، مردم رو تنبل و بیکار بار میاره؟

دکتر جواد صالحی اصفهانی، استاد دانشگاه ویرجینیا‌تک آمریکا، با استفاده از داده‌های مرکز آمار ایران در مورد هزینه و درآمد خانوار»، یه تحقیق تجربی و داده‌-محور برای پاسخ به این سوال صورت دادند. نتیجه این تحقیق، در مجله 
Journal of Development Economics
منتشر شده. عنوان مقاله هست:
Cash transfers and labor supply: Evidence from a large-scale program in Iran
در این مطالعه، ارتباط پرداخت یارانه نقدی با میزان اشتغال، در ایران، طی سالهای ۸۹ و ۹۰، بررسی شده.

نتیجه تحقیق رو در میشه در دو جمله آخر چکیده مقاله دید. 

We find no evidence that cash transfers reduced labor supply, in terms of hours worked or labor force participation. To the contrary, we find positive effects on the labor supply of women and self-employed men.

معنیش اینه که: ما هیچ گواهی مبنی بر اینکه پرداخت‌های نقدی موجب کاهش عرضه نیروی کار می‌شود، چه به معنی ساعات کار انجام شده، چه به معنی درصد افرادی که کار می‌کنند، نمی‌یابیم. برعکس، اثر مثبتی بر عرضه نیروی کار خانمها، و همینطور آقایان خوداشتغال، می‌یابیم.»

پس پرداخت ماهی ۴۰ دلار به هر ایرانی، نه تنها به گداپروری منجر نشد، بلکه برعکس موجب افزایش کار و فعالیت مردم هم شد؛ هم در بین آقایون و هم در بین خانمها.

به همین ترتیب، اگه نفت رو هم ملی کنیم، نه تنها گداپروری نیست، بلکه کار و فعالیت مردم رو افزایش هم خواهد داد.

مطالعات اقتصاددانها نشون داده که حقوق بیکاری، موجب کاهش عرضه نیروی کار می‌شه. دلیلش ساده‌ست. وقتی گرفتن پول مشروط به بیکاری باشه، خب تمایل به کار نکردن رو افزایش می‌ده.

اما از اونجا که عواید نفت ملی، غیرمشروط بین همه مردم توزیع می‌شه، تنبلی رو ترویج نمی‌کنه. از مطالعه دکتر صالحی اصفهانی برمیاد که حتی موجب افزایش کار و تلاش مردم هم می‌شه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اصلا فرض کنیم این مطالعه انجام نشده بود. حداقل این سوال رو جواب بدیم:

چطوریه که وقتی دارنده ماشین شاسی بلند، از محل ثروت نفتی این کشور، بنزین ارزون می‌زنه میره شمال، گداپروری نیست، اما اگه بخشی از اون ثروت نفتی به مردمی که ماشین ندارند برسه، حالا میشه گداپروری؟ 

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

در این دو سال گذشته، یه عده از اقتصاددانان جوان، تلاش بسیاری کردند تا دولت رو بر سر نحوه درست اصلاح بازار حامل‌های انرژی متقاعد کنند. در این راستا، جلسات بسیاری هم با مسوولان دولتی داشتند، که البته همونطور که دو هفته پیش معلوم شد، همه‌اش بی‌فایده بوده. یکی از این مسوولان دولتی، وزیر کشور بوده.

اینطور شنیدم که یکی از مسوولانی که در اون جلسات به شدت معتقد بود توزیع نقدی یارانه‌ها گداپروریه، همین وزیر کشور بوده. شاید شایعه باشه. ولی کاش آقای وزیر خودشون توضیح بدهند. بطور مشخص، خواهش می‌کنم که وزیر کشور کمکمون کنند جواب یه سوال رو بفهمیم:

چطوریه که وقتی آقایان مسوولین خودشون یه ماشین دارند، خانم یه ماشین دارند، آقازاده‌ که ماشاالله، همه هم به برکت ثروت نفتی این کشور بنزین ارزون می‌زنند، گداپروری نیست، اما اگه خدای نکرده گوشه‌ای از همون ثروت نفتی که به باک می‌زنند، به مردم ایذه، جوانرود، سنندج، و سیرجان برسه، گداپروریه؟!

قبل از هر چیزی من از بزرگوارانی که قراره مطلب زیر رو بخونن تقاضای عفو می کنم. راستش دو هفته است روز و شب دارم فک می کنم که یه جوری این مطالب رو به صورت محترمانه و مؤدبانه بنویسم ولی هیچ راهی پیدا نکردم. فلذا اگر گوشتون به شنیدن حرفهای بد بد عادت نداره و چشمتون به خوندن اونها از خوندن این پست جداً اجتناب کنید. اگر هم کسی می تونه این مطالب رو به صورت مؤدبانه بنویسه لطف کنه و برای من ارسال کنه تا به اسم خودش منتشر کنم و این پست را پاک ش کنم.
اما قبل از مطالعه ی مطلب کلیپی را که از اعتراضات دو هفته ی قبل به دست ما رسید به سمع و نظر شما می رسانیم. دوستان برای مشاهده ی کلیپ آن را از اینجا دانلود کنند و ببینند چون که مقدمه ی مطلب همین کلیپ است و اگر اون رو به دقت نبینید و نفهمید خوب بقیه ی مطلب رو هم نمی فهمید.

این نوشته هم از دکتر ناظران هست که امیدوارم با دقت مطالعه بفرمایید:
دغدغه اول هر حکومتی، حفظ قدرته. برای حفظ قدرت، باید مقبولیت کسب کنه. مردم حکومتی رو قبول دارند که امنیت و رفاه‌شون رو تامین کنه.

حکومتی که تنها درآمدش مالیاته، ناگزیره از طریق رشد اقتصادی، رفاه مردم رو تامین کنه. اگه موفق نشه، مردم به روشهای دموکراتیک جایگزینش می‌کنند. اگه به تغییرات دموکراتیک تن نده، مثل شوروی و پهلوی و ده‌ها مثال دیگه، مردم بالاخره به زور حذفش می‌کنند.

به این ترتیب تامین رفاه مردم، برای حکومت حیاتیه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اما با توجه به اینکه تحقق رشد و رفاه اقتصادی، تگذاری علمی می‌طلبه و کار هر کسی نیست، حکومتی که نفت داره، ملت رو رنگ می‌کنه. یعنی ثروت نفتی مردم رو می‌فروشه، با پولش براشون جنس وارد میکنه، و زیر قیمت می‌فروشه. عین رندان داستان مولانا، که خر درویش رو فروختند و با پولش شام خریدند تا بخوره، حال کنه، و به آواز خر برفت» برقصه.

اما وقتی حکومت جنس رو زیر قیمت می‌فروشه، صنعتگر و کشاورز ورشکست می‌شن. آیا دقت کردید که بساز بفروشی همیشه بهتر از سایر کاسبی‌ها بوده؟ علتش اینه که ساختمون از معدود چیزهاییه که دولت نمیتونه وارد کنه و زیر قیمت بفروشه.

البته در پروژه مسکن مهر، دولت تلاش کرد با بخش خصوصی رقابت کنه. اما عملا پروژه محدودی شد که بخاطر ضعف در مکان‌یابی و کیفیت، رقیب جدی برای بساز و بفروش‌ها نشد. اما ببینید از صنعت خودرو و لوازم خانگی گرفته، تا ماشین آلات و پوشاک، دولت چه بلایی سر صنعت آورده! وضعیت کشاورزی هم که دیگه گفتن نداره! طبیعتا، در این شرایط، بیکاری زیاد می‌شه.

وقتی بیکاری زیاد می‌شه، در رقابت مردم برای گرفتن کار، سطح دستمزدها پایین میاد.

چهارتا بنگاه هم که موفق به راه‌اندازی کسب و کار محدودی می‌شن، با موانع صادراتی دولت مواجه می‌شن! چرا؟ دولت میگه من یارانه تو قیمت‌ها گذاشتم که مردم خودمون بهره‌اش رو ببرند. از مرغ تا بیت‌کوین، هر چی صادر کنی، داری یارانه صادر می‌کنی. حرف دولت منطقیه! پس مانع گسترش فعالیت بین‌المللی بنگاه‌ها می‌شه. این همون چیزیه که بهش می‌گیم خود تحریمی.

با خود تحریمی بنگاه‌ها، بیکاری بیشتر می‌شه. با افزایش بیکاری، باز دستمزدها کمتر می‌شه. 

پس می‌بینیم که کم بودن دستمزدها، معلول یارانه‌ایه که دولت به پشتوانه نفت، در قیمت کالاها پنهان کرده.

با کاهش بیشتر دستمزدها، قدرت خرید مردم کمتر هم می‌شه. همه چیز به نظر گرون میاد. لذا دولت ناگزیر می‌شه یارانه پنهان در قیمت رو باز بیشتر کنه. عدم افزایش نرخ ارز در سالهای ۹۲ تا ۹۶ علیرغم تورم، و همینطور عدم افزایش قیمت بنزین در سالهای ۹۵ تا ۹۷، مصادیق همین قضیه بودند.

طبیعتا، وقتی یارانه بیشتر شد، دولت ناگزیر شد محدودیت بنگاه‌ها رو باز بیشتر کنه. مثلا پارسال دیدیم که برای ممانعت از قاچاق، همه فعالیت‌های بنگاه‌ها محدود شدند، از حمل گوسفند گرفته تا انبارداری. این باز به بیکاری بیشتر منجر شد، و ما رو به یارانه نیازمندتر کرد.

تا وقتی که درآمد نفتی زیاد بود، منابع یارانه جور می‌شد و عموم مردم متوجه میزان بی‌کفایتی حکمرانان اقتصادی کشور نمی‌شدند. حالا که فروش نفت کم شده، فشار یارانه پنهان رفته رو بودجه، کسری بودجه زیاد شده، و گند قضیه در اومده.

کسری بودجه عارضه بیماری اقتصاد ماست، نه علتش. کسری بودجه حکم عطسه مریض رو داره، نه ویروسی که تو تنشه.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

اقتصاد ما در یک چرخه مخرب گیر کرده:

 یارانه پنهان در قیمت ⬅️ محدودیت کسب و کار ⬅️ بیکاری ⬅️کاهش دستمزد ⬅️ کاهش قدرت خرید مردم ⬅️ افزایش یارانه پنهان ⬅️ سرخط

ما برای خروج از این چرخه، راه‌حل لازم داریم. امروز، صورت مسئله همینه. هر کسی که راه‌حلی برای اقتصاد کشور داره، باید نشون بده راه‌حلش چطوری ما رو از این چرخه خارج می‌کنه.

مثلا، آیا سهمیه‌بندی بنزین، ما رو از این چرخه درمیاره؟  نه!
افزایش مالیات سیگار چطور؟ باز هم نه!
اگه از خونه خالی مالیات بگیریم چی؟
به فرض که این مالیات‌ها مشکل کسری بودجه رو حل کنند، که نمی‌کنند، آیا ما رو از این چرخه خارج می‌کنند؟ البته که نه!

کسری بودجه خودش معلوله. علت، یارانه پنهان در قیمته؛ یارانه‌ای که تا بحال پشتوانه‌اش نفت بود. حالا که صادرات نفتی کم شده، گیر افتادیم.

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

تنها راه خروج از این چرخه مخرب، ملی کردن نفته!

با ملی شدن نفت، تنها منبع درآمد دولت می‌شه مالیات.
وقتی دولت پولی برای یارانه دادن نداشت، مجبور می‌شه بالاخره به رشد اقتصادی فکر کنه.

با ملی شدن نفت، قیمت‌ها آزاد می‌شه. با آزاد شدن قیمتها، از طرفی کسب و کار رونق می‌گیره، بیکاری کم می‌شه، و به تدریج دستمزدها زیاد میشه. از طرف دیگه، بخاطر واریز عواید نفتی به حساب بانکی مردم، علیرغم قیمت‌های آزاد، قدرت خرید مردم حفظ می‌شه تا بتدریج دستمزدهای بیشتر به رفاه بیشتر منجر بشه.

در روز 30 ژانویه 1972 یکی از نمایندگان مجلس عوام (منتخب مردم ایرلند) به همراه انجمن حقوق مدنی ایرلند شمالی یک تظاهرات مسالمت آمیز بر علیه تهای انگلیس را ترتیب داد. راهپیمایی در شهری به نام درّی در ایرلند شمالی صورت گرفت. انگلیس برای مقابله با شورش احتمالی تظاهرکنندگان، سربازان هنگ اول چترباز را به منطقه اعزام کرد. در طی درگیری که بین سربازان و تظاهرکنندگان صورت گرفت ناگهان چتربازان انگلیسی به روی مردم آتش گشودند، 13 نفر کشته و 15 نفر مجروح شدند. یکی از مجروحین چند ماه بعد درگذشت که بعضی مرگ او را ناشی از جراحت ناشی از تیراندازی می دانند.
تمام کشته شدگان و زخمی های این حادثه کاتولیک بودند. این واقعه ی دردناک به یکشنبه ی خونین مشهور شد. تحقیقات کمیته ی حقیقت یاب مجلس نمایندگان، که دو روز بعد از حادثه تشکیل شد و در حدود 11 هفته بعد نتایج تحقیقاتش را منتشر کرد، گفته های چتربازان را بی کم و کاست تأیید کرد: سربازان مورد حمله ی مسلحانه و نارنجکهای دست ساز ایرلندی ها قرار گرفته بودند و به ناچار برای دفاع از خود به سمت مهاجمان شلیک کردند. بی طرفی این تحقیقات بلافاصله توسط مردم ایرلند رد شد. حقیقت این بود که هیچ یک از سربازان در طی آن روز حتی زخمی هم نشده بود. شاهدان عینی، خبرنگارانی که پوشش خبری این واقعه را تهیه کردند ادعا می کردند که با وجود اینکه اعضای ارتش جمهوری خواه ایرلند در صفوف مردم بودند اما هیچ یک از آنها در آن روز مسلح نبودند. در اواخر سال 1972 ، سرهنگ دوم ویلفورد ، كه مستقیماً مسئولیت سربازان درگیر در یكشنبه خونین را بر عهده داشت توسط ملكه الیزابت دوم مدال افتخار  گرفت.
25 سال بعد فشار افکار عمومی دولت تونی بلر را وادار کرد تا تحقیق دیگری را آغاز کند. 195 میلیون پوند هزینه و مصاحبه با 900 نفر شاهد سبب شد تا کمیته ی حقیقت یاب نظری غیر از کمیته ی حقیقت یاب سال 1972 را ابراز کند: چتربازان به کسانی شلیک کردند که هیچ گونه تهدیدی برای آنها نبودند. این گزارش در سال 2010 منتشر شد.
حال، این بزرگوارانی که دستشان به خون بسیاری در چهار گوشه ی جهان آلوده شده است و به قصابانی که مردم را در خیابان به گلوله می بستند مدال شجاعت می دادند در حال پرس و جو از حقوق بشر در گوشه و کنار دنیا هستند و نقش مدعی العموم را برای مردم جهان بازی می کنند. هنوز که هنوز است دست استعمار بریتانیا از ایرلند شمالی کوتاه نشده است و این مدعیان حقوق بشر حاضر نیستند که حق مردم ایرلند را در باره ی استقلالشان به رسمیت بشناسند بعد درباره ی رفتار حکومت ایران با کسانی که در آشوب های خیابانی دست داشتند و امنیت کشور را به خطر انداختند اظهار نظر می کنند.
واقعا که. یکی نیست که بگوید اول یک سوزن به خودتان بزنید. بعد
پی نوشت: در مورد این عمل غیرانسانی طرفداران تقلبی حقوق بشر یک فیلم هم ساخته شده است به نام یکشنبه ی خونین که دیدن آن به شدت توصیه می شود.

قسمتهایی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری که در بسیاری از تصحیح ها حذف شده اند را به سمع و نظر بینندگان عزیز می رسانم:
1- خدایا! به مردم ایران بفهمان که وقتی شادند به خیابان نریزنند. جایی که در آن خوشحالی می کنند و جشن می گیرند را بهش می گویند تالار نه خیابان.
2- خدایا! به مردم ایران بفهمان که وقتی ناراحت و عزادارند به خیابان نریزند. جایی که در آن عزاداری می کنند را بهش می گویند تکیه و حسینه نه خیابان.
3- خدایا! به مردم ایران بفهمان که وقتی بازی می کنند به خیابان نریزند. جایی که در آن بازی می کنند را بهش می گویند ورزشگاه و باشگاه نه خیابان.
4- خدایا! به مردم ایران بفهمان که وقتی پیاده روی می کنند به خیابان نریزند. جایی که در آن پیاده روی می کنند را بهش می گویند پیاده رو نه خیابان.
5- خدایا! به مردم ایران بفهمان که وقتی اعتراض دارند به خیابان نریزند. جایی که در آن اعتراض می کنند را بهش می گویند صندوق رأی نه خیابان.

در ادامه ی پست قبل پستی از یکی از عزیزان کپی پیست می کنم که در روز مرداد 1388 نوشته شده و نشان می دهد که مردم ایران هنوز در تعریف ابتدایی ترین مسائل خود هم مانده اند ده سال دیگر هم که بگذر مردم وقتی بریزند در خیابان اول می روند سراغ تابلوهای راهنمایی و رانندگی و بانکها. حالا چه اعتراض درباره ی قیمت سیب زمینی و پیاز باشد چه در رابطه با اصلاح قوه ی قضاییه. خداوند به ما چند تا روشنفکر درست و حسابی اعطا بفرماید. آمین
http://s6.picofile.com/file/8380820692/23khordad.jpg

سهمِ راه‌پیماییِ امروز را داده‌ام به پاهام، اما به تصورِ دل‌فریب که شیرِ در قفس، قدم‌های بلند برمی‌دارم دورِ اتاق، از زیادیِ عصبانیت؛
عصبانیته از کلمات است، از این حماقتی که ته ندارد، که هم‌پایه‌ی وقاحت در تاخت و تاز، که سویه‌شان هم اگر نه یکی، حاصلش جز غبار چشم چشم را نبین نیست

میلِ همگانی فرستاده که روشها ی مبارزات مدنی برای ضربه زدن به دولت نامشروع
ده- باز گذاشتن شیر آب در پارکها،دستشوئی های عمومی و عدم رعایت اصلاح الگوی مصرف در تمامی اماکن وابسته به حاکمیت نامشروع
.

بعد بیایید من را بشناسیم
شنبه‌ی اول- گیر کرده توی کوچه‌ای پایینِ مطهری، نه راهِ پس دارم نه پیش که سپربه‌دستانی هر دو ورش، نشسته زیرِ در خانه‌ای، شکلاتِ آب‌شده‌ای از توی کیفم در‌میاورم، پوستش را نمی‌توانم برگردانم توی کیف که به کثافت خواهید کشید، سطل؟ اگر هم بود سرِ خیابان آتشش زده‌اند که اشک‌آورها را مقابله. رهاش می‌کنم روی زمین، بعد خاطره‌ی این قرمزِ پنج‌درهفت را هنوز دارم که ماند روی آسفالت

شنبه‌ی دوم- پارکِ روبروی دانشگاهِ شریف، مردم دارند می‌دوند، داد که ندوید، که تا اینجا که نمی‌آیند، همراهم می‌گوید که ولی موتوریه با زنجیر؟ باتوم؟ با هرچیز که تابش بدهی تا بخورد به مردم، مردم؟ پیر و لخ‌لخ‌کن هم بینشان. آبِ آب‌سردکن را چرا/کی باز ول؟ برمی‌گردم می‌بندمش

یا وسواسِ بازیافتی‌ها را جدا، در شب‌هایی که کلِ سطل قرار بود دستخوشِ حریقِ بی‌بهانه‌ی مبارزاتِ پرشورِ بروبچِ محل با خودشان

به وضوح و فریادِ در خیابان اعلام داشته‌ام و باز اینجا هم: من این جوب‌های خیابان را شخم زدن، تابلوی کوچه‌ها را کندن، شیشه‌ی بانک‌ها را شکستن را نه می‌فهمم، نه ذره‌ای قبول دارم، با ناتوانیم هم می‌ایستم در مقابلِ فاعلینش

راهِ مبارزاتتان اگر از کاغذ خورده‌ی سبز در خیابان می‌گذرد، یا شیرِ آب باز گذاشتن، برقِ بی‌رویه مصرف کردن، گازِ معده ول دادن در تاکسی اگر که کناردستی‌تان مشکوک به دولتی بودن، سیگارپشتِ‌سیگار دود کردن که مگر هوا را آلوده‌تر، آبِ دماغ را مالیدن به دستگیره‌ی اتوبوس که هم سبز و هم چسبان حماقتتان مستدام؛ اما لطفا،لطفا،لطفا یک‌جور مسیرتان را بروید که تلاقی نکند با این مطرود، بگذارید بمانم من در بی‌‌خبریم، با ته‌‌مانده‌ی آن یقین ِ کوچک‌ ‌ که انسان دنیائی‌ست

___

و نوشته هم که تحریم سینمای دولتی و غیر فرهنگی حاکمیت نامشروع
بعد من صداندار، قرص و شربت‌ها بالاانداخته، فلاسکِ آبِ جوش در بغل، تازه بارِ سومِ الی‌م را دیده‌ام، و احساس می‌کنم هنوز بدهکارش
لابد سی‌دیِ غیرمجازِ کنارخیابانی‌ مصرف نمودن شده از اهمِّ مجاهدات؟

برنامه های شهرستان ها

نمایش بناب یحموم13 آذر - سالن ارشاد
کنسرت خرم آباد رضا بهرام13 آذر - سالن پارس اندیش
کنسرت بندرانزلی علیرضا پویا14 آذر - سالن ویشگاهی
کنسرت رشت محمد علیزاده17 آذر - سالن مجلل
کنسرت تبریز علیرضا طلیسچی17 آذر - سالن همایشها
کنسرت سنندج رضا بهرام (تمدید شد)17 و آذر - سالن آموزش و پروش
جنگ خنده یزد حامد آهنگی (تمدید شد)17 و آذر - سالن تربیت معلم
کنسرت بوکان مهدی احمدوند17 آذر - سالن سیمرغ
نمایش اراک لیگ قهرمانان 17 آذر - سالن ستارگان
کنسرت فیروزکوه ماکان بند آذر - سالن ولیعصر
کنسرت سلماس مهدی احمدوند19 آذر - سالن ارشاد
کنسرت آمل گروه ماکان19 آذر - سالن اریکه آریایی
کنسرت کرمان بهنام بانی19 آذر - سالن تلاش
کنسرت بوشهر سینا درخشنده20 آذر - تالار لیان
کنسرت سیرجان بهنام بانی20 آذر - سالن امام علی
کنسرت آبادان رضا بهرام 20 آذر - سینما نفت
کنسرت کرج حمید هیراد21 آذر - سالن چمران
کنسرت پاکدشت فرزاد فرزین21 آذر - سالن کارگران
جنگ بندرعباس حامد آهنگی22 آذر - تالار آوینی
کنسرت اهر علیرضا پویا22 آذر - سالن ولیعصر
کنسرت کرج گروه سپهر آذر22 آذر - سالن صابر
کنسرت اراک گروه ماهورا22 آذر - فرهنگسرای آیینه
کنسرت شهرقدس فرزاد فرزین26 آذر - سالن فرهنگ و هنر
کنسرت کرج علیرضا طلیسچی27 آذر - سالن چمران
کنسرت بندرانزلی اشوان27 آذر - سالن ویشگاهی
کنسرت سیرجان فرزاد فرخ28 آذر - سینما قدس
کنسرت تبریز رضا بهرام (تمدید شد)28 و 29 آذر - سالن همایشها
کنسرت انزلی امید حاجیلی28 آذر - سالن جاسم ویشگاهی
جنگ شادی دورود یلدا ترین شب28 آذر - سینما کیهان
کنسرت بیجار گروه هوروش 28 آذر - سالن شهدا
کنسرت کرج گروه صبا29 آذر - سالن سیروس صابر
کنسرت شیراز ایهام30 آذر - تالار حافظ
نمایش بوشهر لیگ قهرمانان30 آذر - تالار لیان
کنسرت تبریز علیرضا قربانی3 دی - سالن مرکز همایشها
کنسرت تبریز ایهام 5 دی - سالن همایشها
کنسرت پرند امید حاجیلی6 دی - سالن انقلاب
نمایش گرگان لیگ قهرمانان14 دی - تالار فخرالدین


لیستی که در بالا ملاحظه کردید لیست کنسرتهای آینده است که بلیط فروشی آنها را سایت ایران کنسرت انجام می دهد و هر هفته ایمیل ش برایم می آید. همانطور که دیده می شود در لیست کنسرت شهرستانها نام شهرستانهای نسبتا دورافتاده ای چون بندر دیلم و سیرجان دیده می شود اما نامی از اصفهان نیست. علت اینکه در اصفهان کنسرت برگذار نمی شود چیست؟ به پاسخ صحیح جایزه تعلق می گیرد
1- عدم اعطای مجوز برگزاری کنسرت توسط امام جمعه ی اصفهان.
2- عدم نیاز مردم اصفهان به موسیقی و کنسرت.
3- مردم اصفهان بالای این جور چیزها پول نمی دهند.
4- سطح شعور موسیقیایی مردم اصفهان بالاتر از خوانندگان فعلی ایران است.



فارغ از جوک ها و لطفه هایی که ملت ساخته اند در باب قطع چند روزه ی اینترنت صادقانه اعتراف می کنم که این توفیق اجباری سبب شد تا سرانه ی مطالعه ی من جهشی معنادار داشته باشد. از جمله کتابهایی که در این فرصت توانستم آن را به پایان ببرم یکی هم کتاب پوپولیسم ایرانی نوشته ی دکتر علی سرزعیم بود که بارها و بارها از ایشان در این مکان نام برده ایم و یادکرده ایم.
دکتر سرزعیم را چون چندین بار معرفی کرده ام دیگر معرفی نمی کنم و صاف می روم سراغ معرفی خود کتاب البته به صورت خیلی خلاصه و ضربتی. نگرانی و دغدغه ای که دکتر سرزعیم نسبت به زمامداری پوپولیستها دارند سبب شده تا با صرف وقت زیادی یک نمونه ی دم دستی (برای ما ملت ایران) را در باب اینکه چگونه یک پوپولیست می تواند از پله های قدرت بالا برود تجزیه و تحلیل کند تا خواننده بتواند خود را برای موارد بعدی آماده کند و از انتخابهای بد بپرهیزد. دکتر سرزعیم محمود را به عنوان یک نمونه ی معاصر و کاملا قابل بررسی انتخاب و معرفی کرده است و پس از آن در ضمیمه ی کتاب چند مورد از پوپولیسم در کشورهای دیگر را هم معرفی کرده است.
لازم به ذکر است که برکشیدن پوپولیستها در کشورهای مختلف از درون صندوق رأی آغاز می شود و اصولا این افراد از نقاط ضعف سیستمهای مبتنی بر رأی گیری استفاده می کنند تا بتوانند سر بزنگاه همان صندوق را زیر پای بگذارند. تعریف دکتر سرزعیم از پوپولیست را می توان به صورت زیر خلاصه کرد: تمداری که وعده ای می دهد و این وعده هزینه بر است بدون اینکه بیان کند هزینه یا هزینه های احتمالی این وعده اش را چگونه می خواهد پوشش بدهد.(جمله بندی از من است) با این تعریف، دکتر سرزعیم نمونه های مختلفی از رفتارهای را چه در زمانی که هنوز رئیس جمهور نشده بود و چه پس از اینکه به مقام ریاست جمهوری رسید توصیف و تحلیل می کند.
نکته ی مثبت این کتاب علاوه بر پرداختن به مسئله ی پوپولیسم این است که دکتر سرزعیم با دقتی شگفت انگیز ادوار انتخاباتی که در آن شرکت کرده است تجزیه و تحلیل کرده و به ذکر علتهای پیروزی انتخاباتی در دو دوره ی انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است. شاید هنوز بعد از 6-7 سال عده ی زیادی اعتقاد داشته باشند که برکشیده ی نظام بوده است و هنوز سر حرفشان ایستاده باشند که رأی منو پس بده» اما دکتر سرزعیم (همچون من) معتقد است که پیروزی های بیشتر بر پایه ی کنش رأی دهندگان بوده است نه تقلب در سر صندوقهای انتخاباتی. و اتفاقا همین دلیل اصلی نوشتن کتاب پوپولیسم ایرانی بوده است: اینکه ملت اگر مواظب و مراقب نباشند ممکن است که بازهم افسار قوه ی مجریه را به یک پوپولیست دیگر بدهند. پوپولیستی که این بار ممکن است از جناح راست، ملی-مذهبی ها و حتی اپوزیسیون برآمده باشد.
ظرفیت بسیار بالای ایران و ایرانی در ارج نهادن به افراد پوپولیست و نادیده گرفتن خدمتکاران واقعی خود سبب می شود که این حقیر به مسئولین آموزش و پرورش توصیه کنم این کتاب را به صورت خلاصه درآورده و در دوره ی دوم متوسطه به تمام فرزندان ایران زمین تدریس کنند. حتی اگر این قدر هم مقدور نبود می توانند یک فصل در کتابهای اجتماعی دوره ی متوسطه را به مسئله ی پوپولیسم و راه های شناسایی افراد پوپولیست اختصاص بدهند. 
شما عزیزان هم بهتر است که چند جلد از این کتاب را بخرید و شب عید به عنوان عیدی به کسانی که دوستشان دارید کادو بدهید. من که امسال عید همین کار را خواهم کرد.
باشد که دیگر شاهد پدیده هایی نباشیم که صاف صاف توی چشم ملت زل بزنند و هاله ی نور را منکر شوند و یا صاف صاف توی چشم ملت زل بزنند و بگویند که خبر گران شدن بنزین را همانند بقیه ی مردم از برنامه ی صبح جمعه با شما شنیده اند.
فبشرعبادالذین یستمعون القول ویتبعون احسنه
رضا کیانی موحد


Image result for ‫ابوالفضل بهرام‌پور‬‎
این بزرگوار برداشته حکم خداوند را از تلویوزیون جمهوری اسلامی بیان کرده به قدری مورد هجمه قرار گرفته که فردایش آمده و گفته اشتباه کردم. نه تنها گفته اشتباه کردم گفته که اصلا من خودم توی صف جلوی اعتراض ها بودم.
 یعنی انقدر سخت است برای این ملت شنیدن حکم قرآن که حتی خود علما نیز باید نسبت به بیان آن اعتراض بکنند؟ این بزرگوار آیاتی از قرآن را که درباره ی بغّات بود بیان کردند اگر اینجا را بخوانید می بینید که هر هجمه ای نسبت به مقام عظامی ولایت نمونه ی بارز بغی و  در نتیجه مستوجب همان پادافره ای است که حاج آقا بهرام پور بیان کردند. یعنی باغی را باید یا 
1- زجر کش کرد
2- دست راست و پای چپ را قطع کرد
3- گذاشت توی کشتی تا از گرسنگی بمیرد
4- به صلیب کشید
من جدا برای این مردم متاسف هستم که خودشان را مسلمان و شیعه می دانند ولی از شنیدن حکم قرآن سرباز می زنند.


اگرچه انسان گرایی لیبرال انسانها را تقدیس می کند، منکر وجود خدا نیست و در حقیقت بر بنیادهای یگانه پرستی تکیه می کند. اعتقاد لیبرال ها در مورد قداست و آزادی ذات هر فرد میراث مستقیم باور سنتی مسیحیان به روح آزاد و جاودانی فرد است. لیبرالیسم برای توضیح منحصر به فرد بودن انسان خردمند و ضرورت تقدیس او، بدون توسل به روح جاودانی» و خدای آفریننده» با مشکل روبرو خواهد شد. پایه گذاری شده اند که هر فردی دارای یک ذات درونی مقدس و تغییر ناپذیر و خدشه ناپذیر است که به دنیا معنی می دهد و سرچشمه ی کلی اقتدار ی و اخلاقی است. این یک تجلی از باور مسیحیت سنتی است در روحی ازاد و جاودانی که در درون هر فردی نهفته است.
یووال نوح هراری لعنة الله علیه



1 آوریل 2019 بیلی مونکور
مترجم رضا کیانی موحد
دریاسالار یی سان-سین یک قهرمان ملی شناخته شده در کره است، اما اغلب در غرب مورد غفلت قرار گرفته است. با این حال ، بسیاری از مورخان او را در همان سطح هوراشیو نلسون و بهترین دریاسالاران تاریخ جهان قرار می دهند. معروف است که وی هرگز یک نبرد و حتی یک کشتی را از دست نداد. از سهم انقلابی وی در جنگهای دریایی و مهارتهای قابل توجه او نباید غافل شد. یی به عنوان یک دریانورد، در موارد متعددی موفق به غلبه بر نیروهای برتر از نیروهای خود شد، از جمله در یک نبرد بر نیرویی غلبه کرد که در آن دشمنش حداقل برتری 20 بر یک نسبت به نیروهای خودی داشت.
 (توجه: طبق کنوانسیون های نامگذاری شرق آسیا نام خانوادگی قبل از نام شخص آمده است. یی نام خانوادگی است.)
ظهور یک افسانه
علی رغم وضعیت افسانه ای یی در کره، شروع فعالیت نظامی وی امیدوار کننده نبود. در حقیقت، او تا 34 سالگی نظامی نشد و عنوان پیرترین افسر را در ارتش بدست آورد. بخشی از آن به این دلیل بود که یی در اولین تلاش خود برای ورود به ارتش از اسب افتاد و پایش شکست و در نتیجه در امتحان ورودی ارتش کره شکست خورد. با این حال ، او امتحان دوم خود را با موفقیت پشت سر گذاشت.
یی نخستین بار در ارتش علیه گروهی از افراد م بنام ژورچن وارد عمل شد. یی آنها را به جنگیدن تطمیع کرد و در هم کوبید. یی رهبر آنها را به اسارت گرفت و اعدام كرد، سپس به مبارزه علیه کسانی كه باقی مانده بودند ادامه داد. با این حال، او در ارتش سلسله جوزن چندین رقیب داشت و یی یکی از افسرانی بود که توسط مافوق های حسود خود نادیده گرفته شدند. یی پس از اینکه به دروغ متهم به ترک خدمت در زمان نبرد شد، رتبه خود را از دست داد. با این حال ، او هنوز همپیمانان خود را داشت و به زودی به عنوان فرمانده آکادمی آموزش نظامی منصوب شد. در آن زمان مشخص شده بود که ژاپن برای اشغال کره نقشه هایی در سر دارد و یی از پست جدید خود برای ساخت نیروی دریایی منطقه ای استفاده کرده است. در این زمان بود که یی با خلق یک نوع انقلابی جدید از کشتیهای نظامی، خلاقیت خود را نشان داد.



به قدری تصویری که از شارع مقدس در جامعه به نمایش درآمده است اعوجاج دارد که به محض اینکه کسی در پی تبیین امر الهی برمی آید فریادهای اعتراض آمیز از هر گوشه ای شنیده می شود. برای اینکه ببینید اسلام با کسی شوخی ندارد شما عزیزان را توجه می دهم به دو سخنرانی از سخنرانی های اوایل انقلاب حضرت امام خمینی (قدس السره الشریف) که البته نیازی هم به توضیح آن چنان ندارد.
معمولا مسئولان عالی رتبه کشور به صورت خصوصی در مورد ضرورت ادامه یا پایان جنگ صحبت می کردند. همه وزرا نیز عین همین صحبت را داشتند. تقریبا اکثر آنها نسبت به ادامه جنگ انتقادهای جدی داشتند اما در جلسات رسمی هیات دولت وقتی صحبت از جنگ به میان می آمد، همه به نحوی به ادامه جنگ رای می دادند و با شور و شوق متفق القول می شدند که باید جنگ را با شدت ادامه داد. آیه های قرآن و حدیث های معصومان و شعرهای حماسی را نیز چاشنی سخنان خود می کردند. 

یک اتاقی در پشت محل برگزاری هیات دولت بود که وزرا برای تماس با دفتر یا منزلشان و یا رفع خستگی و کشیدن سیگار و نوشیدن چای به آنجا می رفتند. معمولا وقتی خبر و یا گزارشی از وضعیت جنگ ارائه می شد وزرا نظرات واقعی شان را در آن اتاق به خوبی بیان می کردند و به صورت خودمانی مخالف ادامه جنگ بودند. 

اما وقتی ده متری از آن اتاق دور می شدند بر ضرورت تداوم جنگ سخن می گفتند. من واقعا نمی توانم قضاوت خودم را در این مورد بیان کنم. در حالی که شرایط و با موقعیتی که معاونان و وزرا داشتند باید به صورت شفاف به تجزیه و تحلیل مسائل و تصمیم گیری های نظام می پرداختیم که متاسفانه چنین نشد.

البته در مجلس هم همین طور بود، تمام نطق های پیش از دستور نمایندگان در دفاع از ادامه جنگ بود، اما وقتی با تک تک نمایندگان به صحبت می نشستی که با این همه حمله وضعیت مناطق جنگی امیدوار کننده نیست، وضعیت مادی این گونه است ،وضع آموزش نظامی نیروها نیز چنین است و تجهیزات کافی وجود ندارد آن نماینده هم ضرورت ادامه جنگ را به نقد می کشید و مخالفت می کرد. نمی دانم آیا این جزیی از روان شناسی جامعه ایران است که افراد هیچ وقت با صراحت حرف ها و نظرات خود را نمی زنند یا چیز دیگری است.این مساله موجب می شود که مسوولان نظام ی کشور هم فریب بخورند.

 بخشی از مصاحبه آقای روغنی زنجانی در کتاب اقتصاد ی جمهوری اسلامی 

Image result for ‫زینب ابوطالبی‬‎
حکم کلی دادن هم از جمله خصوصیات یه ایرونیه اصیله حرفهای دهن پرکن زدن، همه رو با یه چوب روندن و در انتها کسی رو غیر از خودمون آدم به حساب نیاوردن از جمله خصوصیات مشترک ماس. همین بنده ی حقیر که اینجا دارم بحث و فحص می کنم بارها در همین وبلاگ گفتم که فاشیست م که به زبون خودمونی یعنی اگه کسی حرفی زد که من خوشم نیاد با تانک از روش رد می شم شما رسما شک کن در ایرونی بودن کسی که غیرهمفکر خودش رو داخل آدم حساب کنه . حالا وسط این هاگیر واگیر و بگیر و ببند این حاج خانم پیدا شده یه درجه در حکم مون تخفیف داده نگفته که با تانک از رومون رد میشه بنده خدا به زبون خوش گفته که گورمون رو گم کنیم حرف بدی که نزده شما این چهره ی معصوم و لبخند ملیح ش رو نیگا کن. میخوره بهش که نعوذ بالله مثه من فاشیست باشه؟
شما شهید مطهری (قدس سره) رو نگاه کن. 
Motahhari.jpg
خداوند ایشان را رحمت کند. خداوند ایشان را شهدای بدر و اُحد محشور کند. خوب دقت کنید. شهید مطهری هم در کسوت مقدس ت بود و هم استاد دانشگاه. خیلی شیک و قشنگ به هر کسی که به یه سری آداب و رسومی باور داره میگه گاو و خر و نفهم و الاغ و کودن  تازه به این م اکتفا نمیکنه. میگه شما خودتون که خیلی خر تشریف دارید بابا ننه هاتون از شما هم بدترن. و خلاصه اینکه هر کس مثه من فکر نمی کنه و مثه من زندگی نمیکنه اصلا داخل آدم نیس. حالا وقتی که بزرگترین مغز فلسفی جهان تشیع در قرن بیستم این طوری فکر می کنه شما دیگه از حاج خانم مجری شبکه ی افق چه انتظار ی داری؟ انتظار داری افق های جدیدی از انسانیت رو به روت بگشاید؟ . پس باش تا صبح دولت ت بدمد.



بعدا نوشت: پست بالا رو چن روز قبل نوشتم. امروز و قبل اینکه این پست رو منتشر کنم یکی از دوستان پیام داده که این بنده ی خدا رسما عذرخواهی کرده. من همین جا از طرف جمع از ایشون در خواست می کنم که جان 5 تا بچه ات. تو رو جوون اون لندکروز ت هر کاری می خوای بکنی بکن. می خوای از رومون با تانک رد بشی رد بشو. می خوای دستامون رو از پشت دستبند بزنی و یه تیر تو مخمون خالی کنی ماشه رو بچ می خوای به زور از خونه مون آواره مون کنی آوارمون کن اما با این قیافه ی طلبکار و حق به جانب عذرخواهی نکن. آخه من قربون هیکل ت برم. آدم عذرخواهی هم میکنه یه قیافه ی غلطکردمانه میگیره. یه دوتا  قطره اشک تو چشماش حلقه می زنه. نه اینکه زل بزنه تو دوربین و با پر رویی بگه که سوء تفاهم شده کدوم سوء تفاهم خواهر؟ برگشتی گفتی هر کی نمی خواد تو این کشور و با این شرایط که ما تعیین کردیم بمونه هرررری . جایی برای سوء تفاهم می مونه؟
پی نوشت: به بنده خدایی کامنت گذاشته بود که به خدا ما خودمون م می خواییم بریم. فقط می ترسیم برادرای شما بزنن هواپیما مون رو بندازن.

شفافیت کالایی است نادر در ایران. عدم شفافیت خصوصیت رفتاری هر ایرونی با اصل و نسبی است یعنی اگه دیدی یه  کسی مثه کف دست میمونه بدون که توی ژن ایرونی بودنش حتما یه خرده شیشه ای هست. عدم شفافیت از همون وختی که خیلی کوچیک هستیم توی ما ایرونی ها رشد میکنه و نهادینه میشه، از همون موقع که بابایی میگه هر کی پشت در بود بگو من خونه نیستم» یا مامانی میگه به بابایی بگو دارم میرم خونه خاله اقدس سفره حضرت اباالفضل» در حالیکه با دوستاش داره می ره ددر دودور. خلاصه اینکه تا کلاس پنجم ابتدایی انقدر این شجره ی ملعونه توی ذهنمون ریشه کرده که اگه یه وقت یه نمره کم گرفتیم به صورت خودجوش کارنامه رو قایم کنیم و بابایی رو بپیچونیم و بعدش همین داستان تا دبیرستان و ازدواج و . به جایی می رسیم که بعد ازدواج اگه یه ایرونی اصیل بخواد راست بگه هم نمیتونه. یعنی اصلا دیگه دیفالت کارخانه ش روی پیچوندن تنظیم شده در نهایت همین چرخه ی معیوب نسل به نسل منتقل میشه تا جایی که آخر سر کل این تمدن 3000 ساله ی کوفتی با سر بخوره زمین به علتش کاری ندارم که چرا ایرانی جماعت اینقدر در رفتار اجتماعی اش عدم شفافیت داره ولی گستردگی اش قابل کتمان نیس.
یادمه یه بار یکی از همکارا باهام دس به یخه شد که چرا گفتم ما کارمند دولتیم و چون مردم صاحب کار ما هستن حق دارن بدونن ما چقد حقوق می گیریم و به ازای این پولی که می گیریم چیکار داریم می کنیم» طرف می گفت الا و بلّا حقوقی که میگیریم یه مسئله ی خصوصیه و به کسی مربوط نیست» همین الان توی دور و برت اگه نیگا کنی خیلیا همین طورن. طرف سی سال با زن ش زندگی کرده ولی بعد سی سال هنوز زنش نمی دونه چقدر درامد داره. حتا حاج خانوم حدود درآمد آقایی شون رو هم نمی دونه. بچه هه وقتی بابایی ش سرشو گذاشت زمین و ریغ رحمتو سرکشید تازه می فهمه که چند تا داداش و آبجی قد و نیم قد داشته که بابایی اونها و البته مادر مکرّمه شون رو از اینها قایم کرده بوده. خلاصه که اوضاعیه
 حالا توی این وضعیت که عدم شفافیت در همه مون نهادینه شده و از ریز و درشتمون سعی می کنیم یه چیزایی رو از همدیگه قایم کنیم و از طرف دیگه توی این هاگیرواگیر که ملت همه موندن تو کف بی کفایتی یه مشت آدم بی کفایت و متأسفانه تعدادی از هم وطنان هم داغدار شدن؛ یه آدم روانی، یه آدم مخبط، یه آدم مجنون پیدا میشه که به جای اینکه سعی کنه تسلیتی بگه به کسانی که داغدار بی کفایتی یه عده ای شدن برمیداره آب میریزه رو آتیش و از خودش تئوری در میده: هواپیمای اکراینی به این علت افتاد که آمریکا برداشته بود سیستمهای الکترونیکی هواپیما و رادارهای زمینی و موشکی ایران رو هک کرده بوده و با حمله ی سایبری سبب این اشتباه شد.» 
مردم م که کشته مرده ی یه چیز تازه ن که بشینن درباره ش ور ور کنن و فرضیه بسازن و هی موضوع رو کش ش بدن حالا توی هر خراب شده ای که می ری بحث اینه که سپاه کارش رو درست انجام داده. مشکل جای دیگه بوده طرفدارای سپاه با نشر این تئوری من درآوردی از یه طرف می گن سپاه اگه نبود امنیت نداشتیم و بچه های سپاه خعلی کارشون درسته و اصلا اشتباه نمی کنن و اگه هم اشتباه کردن از کس دیگه ای بوده و الان سپاه مظلوم واقع شده و. از طرف دیگه  برای ماست مالی کردن اشتباهی که رخ داده دارن جوّ می دن که هی آمریکا رو ببرن بالا و بالا و بالاتر که معنی دیگه اش در حقیقت اینه که با بودن سپاه هم ما امنیت نداریم. شدن کاسه داغ تر از دوغ. خود سردار اومد توی تلویزیون گفت اشتباه از ما بوده اینها حالا ول کن نیستن که نخیر
یکی نیس بپرسه: خب الاغ جون اگه سپاه هست و ما تو دل کشور خودمون امنیت نداریم پس چرا اینهمه بابت ش باس هزینه بدیم؟ ببندیم درش رو و خلاص. اگه قراره ما موشک بخریم که به عوض زدن هواپیمای دشمن هر چند وقت یه بار بیاد و خودمون رو داغدار کنه اصلا چرا جمع ش نکنیم این بساط رو؟ این دیگه چه جور امنیته؟»
حالا دو روزه هر کی ما رو تو خیابون میبینه ، میگه شما که متخصص امور نظامی هستی بگو ببینم این داستان هک کردن چیه؟» بذار خلاصه بگم تا خیال همتون راحت بشه:
اگه تو بتونی با یه گوشی نوکیا 3310 سماور نفتی خونه ی ما رو هک بکنی آمریکایی ها هم می تونن سیستم پدافند موشکی تور ام-1 رو هک کنن.
گرفتی دادا؟ به خدا که نه.




ظاهرا در مملکت ما هر مسئولی به جای اینکه به وظایف خود بپردازد و تمرکز کند بر حوزه ی کاری اش در حال سرکشی کردن به وظایف دیگران و تعیین تکلیف کردن برای بخشهای دیگر حکومت است که البته ربطی هم به او ندارند. نتیجه ی این رویکرد رو هم هفته ی قبل با ناباوری دیدیم که در نتیجه ی همین سیستم مدیریتی بیمار بر و بچه های سپاه زدن هواپیمای مسافربری اوکراین رو انداختن و مملکت رو دچار بحران کردن
حالا بعد یه هفته جناب رئیس جمهور (که در مناظرات انتخاباتی برگشت به حاج آقا/دکتر/خلبان/سردار قالیباف) گفتش من حقوق دانم سرهنگ نیستم حرفی زده که معلوم شده ایشون حتی همون حقوق دان هم نیستند. آقای فرموده که باید برای سرنگون شدن هواپیمای مسافری دادگاه ویژه تشکیل بدهیم در حالیکه متن صریح قانون اساسی قضاوت رو در اختیار دستگاه قضایی گذاشته ایشون غیرمستقیم داره برای قوه ی قضاییه تعیین تکلیف می کنه در حالیکه کارهای مربوط به قوه ی مجریه بر روی زمین مونده. کسی هم نیست البته که بپرسه آخه برادر من جناب عالی چیکاره ی مملکتی که می گی برای فلان جرم یا اتفاق باید دادگاه ویژه تعیین کرد؟ اگه بنا بر نظر بنده و شما باشه باید برای هر جرمی دادگاه ویژه تعیین کرد. برای هر دادگاه ویژه هم دم و دستگاه و دفتر و دستک و بودجه و. تهیه کرد. ظاهرا این عزیز چندتایی دوست و رفیق و فامیل بیکار داره که به بهانه ی دادگاه ویژه می خواد برای اونها ایجاد اشتغال کنه.
از طرف دیگه قانون اساسی نه تنها دخالت قوای سه گانه در کار هم رو منع کرده بلکه تشکیل دادگاه ویژه رو هم منع کرده. قرار نیست که برای هر کاری دادگاه ویژه داشته باشیم. تنها مورد استثنا دادگاه های نظامی هستند که به مواردی که افراد نظامی در حوزه ی وظایف خود جرمی انجام می دهند می پردازد.
اصل‏ یکصد و هفتاد و دوم قانون اساسی به صراحت می گوید:
 برای‏ رسیدگی‏ به‏ جرایم‏ مربوط به‏ وظایف‏ خاص‏ نظامی‏
یا انتظامی‏ اعضاء ارتش‏، ژاندارمری‏، شهربانی‏ و سپاه‏ پاسداران‏ انقلاب‏
اسلامی‏، محاکم‏ نظامی‏ مطابق‏ قانون‏ تشکیل‏ می‏ گردد، ولی‏ به‏ جرایم‏ عمومی‏
آنان‏ یا جرایمی‏ که‏ در مقام‏ ضابط دادگستری‏ مرتکب‏ شوند در محاکم‏ عمومی‏
رسیدگی‏ می‏ شود. دادستانی‏ و دادگاه‏ های‏ نظامی‏، بخشی‏ از قوه‏ قضائیه‏ کشور و
مشمول‏ اصول‏ مربوط به‏ این‏ قوه‏ هستند.
از طرف دیگر مسئولین قوه ی قضاییه (از جمله سخنگوی این قوه) ظاهرا برای کم نیاوردن ادعا کرده اند که سفیر انگلیس باید از کشور اخراج شود یعنی مستقیما در حال دخالت کردن در وظایف وزارت امور خارجه و قوه ی مجریه هستند ظاهرا در این کشور در همیشه به روی یه پاشنه می چرخه تا فاجعه ی بعدی رو خدا خودش به خیر کنه



سردار حاجی زاده عزیز در مصاحبه امروز خود درباره ی سقوط پرواز 752 اوکراین فرموده اند که:

در آن لحظاتی که این اتفاق می‌افتد این سامانه مواجه می‌شود با هدفی در 19 کیلومتری که کروز» تشخیص داده می‌شود. این سامانه ساعت 12 شب در منطقه مورد نظر مستقر می شود و  و زمانی که هواپیمای اوکراینی پرواز می‌کند -با توجه به سمت پروازی که داشته است- از طرف سامانه، موشک کروز تشخیص داده می شود. اما اپراتور باید تماس می گرفته و تایید این موضوع را دریافت می کرده است.»


سوالات زیادی در همین  2 3 خط پیش می آید که نیازمند پاسخگویی و تنویر افکار عمومی نسبت به این شبهات می باشد. داستان موشک کروز به قدری عجیب می نماید که ذهن خیلی ها را به سمت حتی عمدی بودن این واقعه پیش برده است. اما چرا نمی توان داستان تشخیص هواپیمای غول پیکر مسافربری به جای موشک کروز را باور نمود؟

هواپیمای اوکراینی در ارتفاع حدود 1400 متری از سطح زمین مورد اصابت قرار گرفته است در حالی که عموم موشکهای کروز در ارتفاع زیر 100 متر از سطح زمین و بیشتر بین 30 تا 90 متر پرواز می کنند به همین علت به آنها کروز می گویند. 
هواپیمای اوکراینی به تازگی از فرودگاه برخواسته و در حال اوج گیری می باشد. کدام موشک کروز فرضی دشمنی در نزدیکی هدف در حال اوج گرفتن می باشد در حالی که در خط سیر مستقیم و ارتفاع پایین در حال حرکت می باشد( هیچ مانع زمینی همچون کوه نیز وجود ندارد) و همین طور سمت هواپیمای اوکراینی به سمت دور شدن از تهران می باشد در صورتی که موشک کروز قاعدتا باید به سمت هدف حرکت کند.

مورد بعدی بحث سطح مقطع راداری می باشد که در این مورد نیز برای رادار تفاوت یک هواپیمای مسافربری با یک  مشک کروز همانند فیل و فنجان می باشد. چه طور ممکن است راداری آن هم در فاصله ی چند کیلومتری  آن را موشک کروز تشخیص دهد؟

تمام پروازهای عبوری دارای مسیر مشخص عبور می باشند که اطلاعات تمام این پروازها همچون مسیر و زمان و موقعیت مکانی در اختیار پدافند هوایی می باشد ولو اینکه هواپیمای اوکراینی تنها یک هواپیمای عبوری معمولی نبوده بر فراز ایران نبوده است بلکه از فرودگاه امام نزدیک همین پدافند بلند شده است که پروازهای آن در کنترل و دید خودشان می باشد.

چگونه ممکن است پدافند یک هواپیمای غول پیکر مسافربری با تفاوت سطح مقطع راداری فاحش، با سرعت متفاوت، با ارتفاع پروازی متفاوت ( جدا از ارتفاع پروازی، هواپیمای مسافربری در حال اوج گیری است)، بلند شده از فرودگاه خود، به اشتباه موشک کروز شناسایی شود؟ 

جدا از مسائل فنی بالا، سوالات مهمتری نیز اذهان را به خود مشغول کرده است و آن هم اینکه چرا پس از 3 روز دروغگویی و کتمان ماجرا، این موضوع به گردن گرفته شد؟ جز اینکه این سه روز دروغگویی تنها باعث سلب اعتماد بیشتر مردم نسبت به حاکمیت شده  و تنها هزینه و خسارات این اتفاق را دو چندان کرده است؟
و همچنان مهمترین سوالی که هنوز جوابی برایش داده نشده است این می باشد که چرا در اوج آمادگی 100 صد در صدی پدافند و احتمال آغاز جنگ در هر لحظه به خاطر پاسخ احتمالی آمریکا به پرتاب موشکهای سپاه، پروازهای فرودگاه های کشورلغو نشد؟  مگر نه اینکه حتی در زمان صلح و در زمان رژه نیروهای مسلح و ارتش در 29 فروردین به علت پرواز نیروی هوایی ارتش و مسائل ایمنی، پروازهای دو فرودگاه مهرآباد و امام برای چندین ساعت لغو می شود؟  بیایید فرض کنید آمریکا تصمیم به پاسخ گرفته و تعداد زیادی شلیک موشکهای کروز به سمت اهداف مهم در تهران را شاهد بودیم. در شرایطی که پروازها را لغو نکرده اند، چند هواپیمای مسافربری در حال پرواز با آن سطح مقطع راداری بزرگ هدف سیستم های پدافندی خودی و شاید آمریکایی ها قرار می گرفتند؟ 

اینها سوالاتی است که این روزها ذهنهای بسیاری را در جامعه ی ما به خود مشغول داشته است و نیازمند پاسخگویی سردار حاجی زاده و دیگر مسئولین در این رابطه برای برطرف کردن هر گونه شک و شبهه ای در حقیقت داستان می باشد.

جنگها و تاریخ این ضایعه ی دردناک را تسلیت عرض می نماید و برای بستگان این عزیزان از دست رفته طلب صبر از خدای متعال می نماید.

رضا کیانی موحد


سلام دکتر جان! 
هفته ی پیش که توی کانال تلگرامی تون دم از انتقام کشیدن می زدید تعجب کردم راستش از شما انتظار نداشتم همون طور که از من 30 سال مهندس برق کسی انتظار نداره که دست بکنم تو پریز برقدار. مردم می گن این چه مهندسی بود که با 30 سال تجربه عقل ش نرسید اول پریز رو با فازمتر چک کنه بعد انگشت بکنه توش
ما هم انتظاراتی داشتیم از شما. از شما که البت خیر. از تایتل شما. بالاخره هیچی نباشه توی بهترین دانشگاه مهندسی این کشور درس خوندید. توی بهترین دانشگاه های اروپا اقتصاد خوندید. توی بهترین دانشگاه های ایران الان دارید درس می دید هیچ کسی نفهمه شما باید معنی هزینه-فایده رو بفهیمد هیچ کس نفهمه شما باید می فهمیدید که انتقام گرفتن مفتی مفتی به دست نمیاد. باید پاش هزینه داد
حالا که بعد از یه هفته برای هر ایرانی عاقل فهیمی دیگه کاملا مسجل شده که هزینه ی انتقام کشی از آمریکا رو چه کسانی و به چه قیمتی پرداختند می خواستم بپرسم که دلتون خنک شد؟ انتقام تون رو گرفتید؟ به چیزی که خواستید رسیدید؟
راستی حق می دیدی که کسانی که زن و بچه و پدر و برادرشون توی اون پرواز کباب شدن که تقاضای انتقام کنن یا انتقام فقط مختص یه قشر خاصی است؟ 
شرمنده تند نوشتم. اوقاتم تلخ تر از این نمیشه. اوقات همه مون تلخه 

Qaboos smiling
در منطقه ای که هر گوشه ای از آن در آتش جهل گروه های تندروی مذهبی و غیرمذهبی می سوزد سلطان قابوس رهبری بود فرزانه، معتدل، تمدار و وطن پرست. درگذشت این رهبر ی را به مردم خاورمیانه تسلیت می گویم.
رضا کیانی موحد

Image result for ‫ ای‬‎
 سپاه قدس یک نیروی است با سعه صدر به همه جا و همه کس نگاه می کند. رزمندگان بدون مرز هستند. همه نیروهای مسلح ما زیربنای فکری شان اهداف الهی است. سپاه قدس رزمندگان بدون مرز هستند»
امام ای

28 زوئن 1914 ، سارایوو؛ ولیعهد اتریش در حال بازدید از این شهر (که در آن زمان قسمتی از امپراطوری اتریش-مجارستان بود) توسط یک صرب متعصب ترور می شود. اتریش برای صربستان ضرب الأجلی تعیین کرد تا قاتلین ولیعهد را دستگیر کرده و تحویل این کشور بدهد. پس از اتمام مهلت ضرب الأجل، و عدم توجه به آن توسط صربها، دولت اتریش رسما به صربستان اعلان جنگ می کند و نیروهای نظامی خود را وارد مرزهای صربستان می کند. متحد اصلی صربستان اما خرس بزرگ اروپا است: روسیه. روسیه بلافاصله به اتریش اعلان جنگ می کند و در نتیجه آلمان (که در آن زمان متحد اتریش-مجارستان بود) به روسیه اعلان جنگ می کنند و فرانسه و بریتانیا هم (که متحد روسیه بودند) به آلمان اعلان جنگ می کنند و در نهایت عثمانی (که متحد آلمان بود) به روسیه و فرانسه و بریتانیا اعلان جنگ می کند و جنگ جهانی اول یا جنگ بزرگ آغاز می شود.
اما عواقب شوم این جنگ خانمان برانداز در حوزه ی اروپا نماند. قدرتهای منطقه ی خاورمیانه بلافاصله نیروهای خود را وارد خاک ضعیف ترین کشور منطقه کردند: ایران. برای اینکه وضعیت ژئوپولتیک ایران را در آن زمان بفهمید بد نیست نگاهی به نقشه ی زیر بیندازید:
http://s7.picofile.com/file/83851542/2d92f4c6e5893212113dda63b496a6a1.jpg
همانطور که دیده می شود شرق و جنوب ایران در اشغال نظامی بریتانیا، شمال در اختیار روسیه و غرب ایران تحت حکومت عثمانی بود. هر سه قدرت خاک ایران را با آغاز جنگ در اروپا صحنه ی ترکتازی خود کردند؛ صدها فرسنگ دورتر از خاک اروپا. زمانی که روسها از یک طرف، ترکها از یک طرف و انگلیسیها از طرف دیگر وارد خاک ایران شدند به خود زحمت ندادند که از هیچ ایرانی نظر خواهی کنند. آنها به یک بهانه وارد ایران شدند: امنیت. اینکه چرا هر سه قدرت امنیت خود را در لگدکوب کردن مردمی می دیدند که رسما در جنگ جهانی اعلان بی طرفی کردند و حتا کوچکترین شانسی نداشتند که از خود دفاع کنند سوالی است که پاسخ آن را در جای دیگر خواهم داد. 
فعلا به نتیجه ی جنگی برسیم که واقعا سزاوار لقب "جنگ تحمیلی" است. نتیجه ی درگیری کشورهای اروپایی فرسنگها دور از خاک ایران برای حفظ امنیت شان این بود: فرزندان بی پدر شده، خانواده های از هم پاشیده، ن بی شوهر، دخترهای هتک حیثیت شده، اقتصاد از هم پاشیده، زیربناهای تخریب شده، شهرهای ویران شده، دهات خالی شده، زمینهای بایرشده و در یک کلام: نکبت، بلا و مصیبت
چشمان خود را ببندید و سفری در زمان کنید. خود را در میانه ی جنگ جهانی اول فرض کنید. سوال: واقعا آیا اگر روسیه، بریتانیا و عثمانی وارد خاک ایران نمی شدند امنیت شان به خطر می افتاد؟ در حالیکه میلیون ها میلیون سرباز در اروپا همدیگر را قتل عام می کردند، قدرتهای بزرگ هزاران تن بمب شیمیایی را بر سر هم می ریختند، بمب افکنها و بالنهای بزرگ شهرهای غیرنظامی را زیر بمباران خود له می کردند واقعا درگیری نظامی این سه قدرت در خاورمیانه و در خاک یک کشور بی طرف برای آنها امنیت بوجود می آورد؟
تصور کنید که در آن زمان زندگی می کردید و شغلتان خوانندگی بود اگر می خواستید برای غمخواری در اندوه سترگی که به بهانه ی امنیتِ همسایه های قدرتمندتان بر پدران و پدربزرگان تان وارد شد ترانه ای بخواندید چه می خواندید جز این ترانه:
حال و حوصله ندارم برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را می سوزاند
ما در سرزمینی زندگی می کنیم سراسر سختی، سراسر درد، لبریز از فتنه
زمامداران این زمانه توافق کرده اند، که اتحادی بین بشریت صورت نگیرد
حال و حوصله ندارم برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را می سوزاند
همه آواره و پناهنده شده ایم در این جهان
از راست و چپ هر دو چشم گریان است
خدا به دادمان برسد
درود بر شما
با کمال احترام می گویم
حیف است وطن ما نابود شود
یا به سرقت رود، به خدا قسمت حیف است
حال و حوصله ندارم برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را می سوزاند
یک قلب صاف و صاده پاک و وفادار است
آیا نمی دانید این چنین قلبی دوستدار بشریت است
دوستدار تمام انسان هاست
زمامداران این زمانه توافق کرده اند که اتحادی بین ما صورت نگیرد
حال و حوصله ندارم برای عاشق شدن و جدایی
آتش عشق تمام وجود انسان را می سوزاند
چشمان خود را بازکنید و دگر بار ببندید. ایین بار خود را جای کودک عراقی بگذارید. در روز نهم آوریل 2003 حکومت بعثی صدام با حمله ی آمریکا و بریتانیا به عراق سقوط کرد. فروپاشی سریع سازمان اداری عراق همان وضعی را برای عراق ایجاد کرد که 90 سال قبل از آن برای ایران ایجاد شده بود. قدرتهای منطقه ای به بهانه ی امنیتِ مردم خود به صورت مستقیم و غیرمستقیم عملیات نظامی خود را در عراق آغاز کردند. بسیاری از مردم عراق به طرفداری از ایران، عربستان سعودی، قطر، ترکیه و اسرائیل مسلح شدند و شروع کردند به کشتار یکدیگر: کرد در برابر سنی، سنی در برابر شیعه، شیعه در برابر کرد، برادر در برابر برادر.
امروز که این نوشته را می خوانید سال 2020 میلادی است و نتیجه ی دخالتهای مستقیم و غیرمستقیم نظامی قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در عراق مشابه است با وضعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول، در یک کلام: نکبت، بلا و مصیبت. ترانه ای که در بالامتن آن را خواندید و می توانید آن را در اینجا ببینید گوشه ی کوچکی است از درد و رنج مردمی که داشتند زندگی خود را می کردند ولی زمانه با آنها خوب تا نکرد. 

برای سوم بار چشمان ت را ببند و تصور کن اگر جرج بوش به جای حمله به عراق اول تصمیم گرفته بود که به ایران حمله کند شاید این ترانه را امروز فرزند تو می خواند. شاید آنکه آواره بود همسر تو بود. 
هموطن انصاف داشته باش. به جای اینکه شریک درد و غم همسایه ی خود بشوی باری بر دوش آنها نگذار به بهانه ی امنیتِخودامنیتِ خانواده ات را در ناامنی همسایه ات نیاب. امنیت چیزی نیست که کیلومترها دورتر از خاک وطن ت آن را بیابی. 
روا مدار که تمداران ک به بهانه ی امنیت، تو را شریک دخالتها ی نظامی خود در خاک همسایه کنند. پشتیبانی خود را دریغ کن از آنکه می گوید اگر ما در عراق عملیات نظامی نکرده بودیم الان فلانی و بهمانی در خاک ایران بودند. چشمان ت را بازکن هموطن؛ اندکی ، فقط اندکی انصاف داشته باش.
رضا کیانی موحد


http://s6.picofile.com/file/8385694100/photo_2019_12_17_20_59_59.jpg
 

چند هفته قبل که درباره ی برگذاری کنسرت موسیقی در اصفهان نوشتم گمان نمی کردم که کسی دعوت من را لبیک بگوید شوربختانه (برای مردم اصفهان البته) این جوان تصمیم گرفتند که گرد و خاکی هم در اصفهان بپا کنند. من صمیمانه از اینکه به یادش آوردم که در اصفهان هم باید کنسرت موسیقی گذاشت از مردم هنر دوست و هنر پرور اصفهان مغذرت خواهی می کنم. اگر می دانستم که قرار است با چنین اعجوبه ای روبرو بشوید غلط می کردم آن مطلب را منتشر می کردم ببخشید
پی نوشت: با اتفاقات موشکی اخیر چک نکردم ببینم کنسرت برگذار شد یا به تعویق افتاد. انشالله که کلا لغو شده باشد.

ذهن پارانوئیدی ایرونی جماعت همیشه فک می کنه که ت "تفرقه بینداز و حکومت کن" از ابداعات انگلی. غافلند از اینکه اولین کسانی که به صورت سیستماتیک در ت خارجی شون از تز تفرقه بینداز و حکومت کن استفاده کردن هخامنشیان بودن. نقشه ی زیر رو که با دقت ببینید متوجه می شید:
اونجاهایی که امروزه استانبول و آنتالیا و هستند یه زمانی جزو امپراطوری هخامنشی بودن. این مناطق رو به صورت تاریخی ایونیا می نامن . البته این جزو امپراطوری بودن به این معنی نیس که مردم اون جاها فارس یا ماد بودن در حقیقت حاشیه ی شبه جزیره ی آناتولی رو مستعمراتی فراگرفته بود که زمانی مهاجرنشینهای یونانی بودن و مردم اون شهرها با مردم خاک اصلی یونان پیوندی قوی داشتن و خودشون رو یونانی می دونستن. زمانی که لیدیه توسط کورش سرنگون شد و  آناتولی یکسره به دست هخامنشی ها افتاد این شهرها هم زیر نگین امپراطوری هخامنشی قرار گرفتن اما همچنان ارتباط خودشون رو با دولت-شهرهای یونانی حفظ کردن. همین ارتباط سبب شد که بعد از مدتی مردم ایونیا به فکر استقلال بیفتند و با شورشهایی که در نقشه با علامت ستاره قرمز مشخص شده بر علیه ساتراپهای ایرانی قیام کنن. مردم آتن و متحدین آتن  به پشتیبانی مردم ایونیا برخواستن اما بسیاری از دولت-شهرهای یونان (مهمتر از همه اسپارت) در برابر سرکوب مردم ایونیا بی طرف موندن و آتن رو در برابر تهاجم ویرانگر هخامنشیان تنها گذاشتن بد نیس بدونیم هزینه ی این بی طرفی مردم اسپارت با طلاهایی که از ایران اومدن پرداخت شد. 
در نهایت داریوش شورشهای ایونیا رو سرکوب کرد و تصمیم گرفت که برای گوشمالی دادن مردم آتن وارد خاک یونان بشه. میدونیم که شکست ایران در ماراتن به بلندپروازی های داریوش پایان داد و درنهایت یونانی ها تونستن در زمان خشایارشاه ایرونی ها رو از کشورشون بیرون کنن . 
اما شکست نظامی داریوش پایانی نبود بر ت پخش پول و طلا در میان دولت-شهرهای یونانی . ایرانی ها با دقت اوضاع ی این دولت-شهرهای کوچک را تحت نظر داشتن و سعی می کردن تا با عمیق کردن اختلافات موجود بین یونانی ها اونها رو به جون هم بندازن تا هیچ وقت یه دولت مرکزی قدرمند در یونان پا نگیره که بخواد موی دماغ ایران در آناتولی بشه دلیل انتخاب این رویکرد توسط هخامنشیان همون چیزی بود که امروز ما بهش می گیم امنیت ملی
سوال اینه که ت تفرقه بینداز و حکومت کن هخامنشی در یونان چقدر موثر بود و تا کجا ادامه یافت؟ تاریخ رو همه میدونیم و نیازی نیس که وارد جزئیات بشم. در نهایت یونانی ها تونستند تحت حکومت فیلیپ (پدر اسکند مقدونی) متحد بشن و با ورود اسکندر به خاک آسیا طومار امپراطوری ریخت و پاش کن هخامنشی رو در هم بپیچن. 
جالبه بدونید که حتی با ورود اسکندر به خاک آسیا امپراطوری هخامنشی کماکان به ت شکست خورده ی تفرقه بینداز و حکومت کن خود ادامه می داد و حتی در میان سپاهیان هخامنشی بسیاری از مزدوران یونانی وجود داشتند که طلای ایرانی ها اونها رو به جنگ با برادران یونانی شان واداشته بود. ریخت و پاش طلای ایرانی ها در میان یونانی ها نه امنیتی پایدار برای اونها به بار آورد و نه حتی ملیتی برایشان باقی گذاشت ویران شدن پرسپولیس پاسخی بود بر بلندپروازی های هخامنشیان که امنیت ملی خود را نه در خاک خود بلکه هزاران فرسنگ فراسوی مرزهای خود دنبال می کردند.


File:Map Greco-Persian Wars-en.svg

الان حدود 25 قرن از شکستهای ایران در یونان (نبرد پلاته در سال 479 ق.م به حضور نظامی ایران در خاک یونان برای همیشه پایان داد) گذشته  
زمامدارانو تگذاران جمهوری اسلامی ایران در تقبیح امپراطوری و شاهنشاهی کم نگذاشتن؛ شاهنشاهی از هر نوعش به تعبیر جمهوری اسلامی یعنی شر مطلق اما در میدان ت خارجی آنها هنوز گمان می کنن که اجرای روشهای شکست خورده ی هخامنشیان بهترین راه برای رسیدن به امنیت ملی است: تفرقه بینداز و حکومت کن  
امروزه جمهوری اسلامی ایران  در حال تأمین مالی و تجهیز تسلیحاتی بعضی گروه های قومی و فرقه های مذهبی در تمامی منطقه است این گروه ها نه حافظ منافع ملی مردم خود بلکه حافظ منافع جمهوری اسلامی هستن و برای حفظ رابطه ی خود با مقامات کشور حاضرن که در برابر دیگر هموطنان شان یا هم زبانان شان صف آرایی کنن. همانطور که در جنگهای ایران و یونان مقدونی ها طرف ایران رو گرفتن امروزه هم در جنگ بین جمهوری اسلامی وعربستان انصار الله طرف جمهوری اسلامی رو گرفتن
از سوی دیگر پولی که می توانست برای جلوگیری از سیل در گلستان و سیستان بلوچستان هزینه بشه، برای بازسازی مناطق زله زده ی غرب کشور به کاربرهد، هزینه ی تجهیز مدارس و دانشگاه ها بشه، صرف ساخت خودروهایی با آلودگی کمتر بشه و . امروزه در افغانستان، یمن، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین و توسط گروه های طرفدار جمهوری اسلامی خرج می شه. پرچمهای حلقه زده به گرد سردار حاجی زاده را دوباره نگاه کنین:
سردار حاجی‌ زاده ,

زینبیون پاکستان، فاطمیون افغانستان، حماس فلسطین، حشد الشعبی عراق، انصار الله یمن، حزب الله لبنان قله ی کوه یخی گروه هایی هستند که از جمهوری اسلامی کمکهای نظامی و مالی دریافت می کنند و مردم اونها رو به نام عمومی جبهه ی مقاومت می شناسن. 
بر اساس آمارهای غیر رسمی مجموع نفرات تحت کنترل این گروه های نظامی و شبه نظامی در حدود 250 هزار نفر میشه. اگر هر کدوم از این بزرگواران فقط در طول روزی یه دونه نون بربری هزار تومنی بخورن هزینه ی نون بربری گروه های مقاومت در حدود 250 میلیون تومن در روز و 7میلیارد و 500 تومن در ماه میشه. حالا شما اضافه کن هزینه ی لباس و پوتین و فانوسقه و گلوله و تفنگ و آرپی چی و دوشکا و وانت و موشک تاو و در آخر سر هم هزینه های جانبی مثه آموزش و بیمارستان و عمل جراحی و نقاحت بعد از عمل و . باهاش جمع بزن تا ببینی رقم به کجا ها می رسه 
مسئولین مختلف جمهوری اسلامی در رده های مختلف بارها بیان کردن که هزینه ی مقاومت رو میدن و از علنی کردن اون ابایی ندارن و اون رو از نقاط قوت کارنامه ی خود می دونن این عزیزان بارها و بارها گفتن که اگر ایران هزینه ی مقاومت رو نده به عوض اینکه در مرز شمال لبنان با دشمن بجنگه باید در قصر شیرین باهاش روبروه بشه. 
اما سوال اینه که این هزینه ی گزاف در نهایت امنیت ملی جمهوری اسلامی رو تأمین می کنه یا خیر؟ 
جواب این سوال رو هم البته تاریخ خواهد داد  همان طور که تاریخ به هخامنشیان پاسخ داد
رضا کیانی موحد



اصولا قیچی برای اینکه بتونه چیزی رو ببره باس دو تا تیغه داشته باشه. انبردست هم برای خرد کردن اجسام باس دو تا فک داشته باشه خورد کردن اعصاب مردم هم نیاز به قیچی/انبردست هایی داره .  که  دو تا تیغه/فک دارن . نمیشه اعصاب مردم رو حسابی خرد و خاکشیر کرد مگر اینکه از دو سو بهشون فشار بیارین حالا ما توی این مملکت گل و بلبل هر چی که کم داشته باشیم  دو دسته خل مشنگ داریم که برای اعصاب مردم نقش تیغه/فک قیچی/انبردست رو بازی می کنن.
خل مشنگهای دسته ی اول کسانی هستن که نظام رو عین خوبی و نیکی می دونن و حاضرن هر پرت و پلایی بگن تا اشتباهات سیستم رو ماس مالی کنن. حالا اگه سردار حاجی زاده بیاد و کنفرانس بذاره و بعدش بره توی مجلس و توضیح بده که : به پیر به پیغمبر اشتباه از خودمون بود این جماعت برمی دارن برنامه پر می کنن که نعععععع. نوچ. نخیر. مگه میشه کارگزاران نظام اشتباه کنن. حتما آمریکایی ها سایبر اتک کرده بودن حتما سیستمهای پدافندی ما رو هک کرده بودن و کلا کثافت می زنن به زحمات چندین و چند ساله ی نیروهای نظامی و صنایع نظامی که در حوزه ی پدافند کار می کنند و سعی می کنن تا دست کم مرزهای هوایی ایران رو مصون نگه دارن
اما خل مشنگهای دسته ی دوم کسانی هستن که نظام رو شر مطلق می دونن و هر حرکتی رو که نظام انجام بده اشتباه و برای ضربه زدن به مردم معرفی می کنن در نتیجه برمیدارن زرت و زرت فیلم مستند از خودشون در می کنن که سقوط هواپیمای اوکراینی عمدی بوده و . حتما خودشون دستور داده بودن و. مگه می شه؟ و. از این جور لاطائلات
نتیجه ی همکاری این دو دسته خل مشنگ هم اینه که در وضعیتی که مردم از بسیاری جهات تحت فشار هستند کلی باید فشارهای روحی-روانی ناشی از مزخرفات این دو دسته رو هم تحمل کنن. 
بر خلاف فرمایشات خل مشنگان گروه اول و دوم قضیه ی اشتباه خدمه ی پدافند تور ام-1 ایران نه تنها پیچیده و اینها نبوده بلکه خیلی هم ساده بوده:
  1. این بنده ی خدا ( به قول سردار برادر ما) کارمند دولت بوده. اگر خودتون کارمند دولت باشید یا توی فامیل نزدیک کارمند دولت داشته باشید دقیقا می فهمید من چی می گم. یعنی همون موقع که دستش روی دکمه ی پرتاب موشک بوده داشته فکر می کرده که این ماه از کدوم یکی از خرج و مخارج ش باس بزنه تا مثلا قسط سرویس مدرسه ی بچه روبده. یا مثلا توی کدوم خط باس مسافرکشی کنه که تاکسیا بهش گیر ندن و یا فلان چک که داده دست فلانی تا جنس قسطی بخره توسط اون فلانی برگشت نخورده باشه و هزاران فکر مثل اینها
  2. این برادر ما کارمند دولت بوده. یعنی اگر خودتون کارمند دولت باشید یا توی فامیل نزدیک کارمند دولت داشته باشید دقیقا می فهمید که من چی میگم. کارمند دولت یعنی کسی که باس بره خارج دوره ببینه اما به جای اون کسانی که باس دوره ببینن فلانی و بهمانی که توی اداره ی مرکزی رئیس امور چای و سیگار و . هستند رفته اند دوره ی خارجی. به جاش این بنده ی خدا رو یه دوره ی سه روزه ی کوتاه مدت براش گذاشتن توی کیش که دلش خوش باشه کارمند دولت یعنی کسی که بدترین آموزش ها رو با کمترین امکانات و در بدترین شرایط دیده. کارمند دولت یعنی کسی که در طول 30 سال خدمتش صدها دوره ی آموزشی رو طی کرده باشه ولی از اون صدها دوره شاید فقط دو سه دوره واقعا به دردش می خوره.
  3. این برادر ما کارمند دولت بوده. یعنی اگر خودتون کارمند دولت باشید یا توی فامیل نزدیک کارمند دولت داشته باشید دقیقا می فهمید من چی میگم. این برادر ما اگر نخبه ترین آدم کنکور سراسری هم که بوده وقتی وارد سیستم دولتی شده بعد از یه مدت خلاقیت ش به قدری تحت فشار سیستم دولتی قرار گرفته که کلا سعی کرده فتیله ی خلاقیت ش رو بکشه پایین. کرکره ی مغز رو کشیده پایین و نگاه کرده به دست بالادستی ها. نتیجه ش م که معلومه. یک سیستم ناقص که توسط یه سری کارمند قرقرو و همیشه ناراضی اداره می شه.
  4. این برادر ما غیر از اینکه کارمند دولت بوده عضو سپاه هم بوده. یعنی باید در رزمآیش (همون مانور) های مختلف سالانه و شش ماه و سه ماهه و یک ماهه شرکت می کرده تا در اوج آمادگی باشه و بتونه در لحظه تصمیم بگیره. حالا شما تا امروز شنیدید که در یک رزمآیش دفاع هوایی بیان و با استفاده از پهپاد شرایط میدان نبرد رو شبیه سازی کنند و بعد با موشک واقعی بزنن دخل پهپاد رو بیارن یعنی می خوام بگم تا حالا این برادر و برادر دیگری که مثل ایشون مسئول شلیک موشکهای پدافندی هستند چند تا موشک رو برای تمرین واقعی واقعی واقعی شلیک کردن؟ خدمت شما عرض می کنم صفرتا به این خاطر که این موشک ها گرون تر از اون هستن که بخوان توی مانور واقعی ازشون استفاده کرد. اگر هم کسی شلیک کرده باشه شک نکن که از ما بهترون بوده. موشک میلیون دلاری رو نمیدن دست هر کسی دکمه ش رو فشار بده. اونهایی که سربازی رفتن می فهمن که من چی می گم.
  5. این برادر ما غیر از اینکه کارمند دولت بوده احتمالا از 3-4 روز قبلش آماده باش بوده. کسانی که سربازی رفته باشن می فهمن که من چی میگم. آماده باش یعنی چند روزی دور از زن و بچه بدون اینکه بهشون بتونی خبر بدی دقیقا کجایی و چیکار می کنی. آماده باش یعنی استرس. یعنی موریانه ای که اعصاب رو میخوره حتی اگر آهنین باشه
  6. این برادرد ما غیر از اینکه کارمند دولت بوده و آماده باش بوده و در نتیجه پراز استرس شیف شب هم بوده. کسانی که شیفت شب بودن دقیقا میفهمن که من چی میگم. شیفت شب یعنی به هم ریختن خواب. به هم ریختن قوای حسی. کم شدن هشیاری مخصوصا در حدود ساعت 4 صبح. یعنی تقریبا همون زمانی که اشتباه مرگبار روی داد. مطمئن هستم اگر این اتفاق در ساعت مثلا 11 ظهر روی میداد هیچ وقت طرف انگشتش رو روی دکمه ی آتش فشار نمی داد
خلاصه ش کنم فاجعه ی سقوط هواپیمای اوکراین حاصل بی تدبیری فرماندهان ارشد سپاه است که فضای هوایی کشور رو باس کلیر می کردن و نکردن به علاوه ی خستگی ذهنی و روحی، آمادگی نظامی اندک، دوره های ناکافی و در نهایت استرس اضافی وارد شده به نفری که مسئول پرتاب موشک بوده
خلاصه اینکه خداوند مردم ایران رو از شر هر دو گروه حفظ کنه
آمین
رضا کیانی

به سلامتی خبردار شدیم که امیر خان معروف به تتلو رو گرفتن و ، هرچند که احتمالش کمه، ممکنه که با پس گردنی با آغوش مام وطن بازگردونده بشه. یادمه که ایشون همیشه تعداد فالوورهاش رو به رخ این و اون میکشید و قمپز در میکرد. خیلی دوس دارم ببینم چن تا از اون فالوورها حاضرن به خاطر امیر خان پاشن برن دم مجلس یا دم دفتر اینترپل توی تهران به خاطر ایشون بست بشینن. بالاخره این همه فالوور ، جز رای جمع کردن برای بزرگون، باس جای دیگه ای هم فایده داشته باشه
شاید بد نباشه پدر و مادرهای ایرونی به جای این همه وقتی که توی اینستا و تلگرام می گذرونن بشینن این فیلم رو با دقت ببینن و بچه هاشون رو تربیت بکنن که اگه فردا پس فردا خدای نکرده توی مملکت کاره ای شدن و جایی گند زدن دست کم بلد باشن چطوری از مردم عذر خواهی بکنن بالاخره یادتون باشه که از ماست که برماست.
در سقوط پرواز 752 اوکراین سوالی که هیچ کس نکرد و اتفاقا واجب بود که قبل از هر سوال دیگری مطرح بشه اینه که اصلا چرا سپاه برداشته و سایت سری خودش رو دقیقا بعد از تموم شدن باند فرودگاه امام خمینی (ره) درست کرده؟ ببینید فرودگاه امام فرودگاهی هست که ساختش در حدود سال 1356 (یعنی حدود یه سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) شروع شده. یعنی در اون زمان یه شرکت آمریکایی (که مقاطعه کار اصلی بوده) به همراه شرکای ایرانی ش اومدن و جانمایی فرودگاه رو انجام دادن. حالا بعد از انقلاب که جای فرودگاه روی زمین دقیقا معلوم بوده و ابعادش مشخص، درسته که کارهای ساخت و ساز فرودگاه انجام نشده بوده اما عزیزان سپاه اومدن و در مجاورت اون یه سایت نظامی درست کردن. خوب چه اشکالی داشت می رفتن و 50 کیلومتر 100 کیلومتر اون طرف تر سایت نظامی درست می کردن. اصلا چه اصراری هست که توی این مملکت به این بزرگی همه چی دور و بر پایتخت جمع بشه. شما تصور کن اگه سایت سپاه مثلا در جنوب قزوین توی بیابونهای اطراف بویین زهرا ساخته شده بود الان اون بندگان خدا همه زنده بودن. وقت شما هم تلف نمیشد که توی این سه هفته مزخرفات من رو بخونی
حالا هم همه شدن مدعی العموم که بگردن به دنبال مقصر.به دنبال مقصر شلیک موشک گشتن اشتباه محضه اگر نرید دنبال مقصر ساخته شدن سایت نظامی سپاه در کنار فرودگاه امام نگردید. من که البته دنبال هیچ کدوم نمی گردم


هر کسی که داستان لباس جدید امپراطور رو تا امروز نخونده می تونه ورژن جدید 2020 ش رو امروز از صدقه سری دریادار آریا شفقت رودسری بخونه. من فقط امیدوارم که این سخرانی ایشون واقعا جنبه ی تبلیغاتی داشته باشه و کار به عمل نرسه چون اگر ایشون و همفکرانشون راس راسی همچین تصوری از قدرت دریایی ایران دارند بعید نیست که کار به یک عملیات ک دیگه ختم بشه.
عکس زیر قایق موشک انداز سهند هست که آخرین باری که فرماندهان نظامی ایران فک کردن که ایران واقعا یک قدرت دریایی هستش به این حال و روز افتاد

محض اطلاع کسانی که حوصله ندارن تاریخ بخونن ، از جمله دریادار آریا شفقت بزرگوار، عرض می کنم که آمریکا در طی سالهایی که در جنگ جهانی حضور داشت ، 1941 تا 1954، در حدود 100 فروند ناوهواپیما بر ساخت. حالا شما قدرت صنعتی این کشور رو مقایسه کن با امروز ما که دو تا قایق موشک انداز ساختیم و یکی شم که خودمون زدیم و غرق کردیم. کشوری که حتا یه موتور دیزل بومی برای شناورهاش نمیتونه بسازه چطور می تونه قدرت دریایی منطقه ای بشه؛قدرت دریایی جهانی شدنش پیشکش

Image result for ‫مدرس ت ما عین دیانت ماست‬‎
در200 سال گذشته نهاد ت شیعی، چه در ایرن و چه در عراق، سردمدار مبارزه با ظلم و ستم بوده است. در ایران، هر قرارداد ظالمانه یا قانونی که مردم را تحت فشار قرار می داد بلافاصله با واکنش و اعتراض ون مواجه می شد. موارد آنقدر زیادند و آنقدر تکرار شده اند که دیگر نیازی به ذکر آنها نمی بینم. اما متاسفانه در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی ، با اینکه خانواده هایی مورد ظلم سیستماتیک بعضی از نهادهای حکومتی قرار گرفتند تقریبا بیشتر علمای عالی مرتبه ی حوزه سکوت کردند. خانواده هایی که عزیزانشان را در اثر اشتباه پدافند هوایی از دست داده بودند حق داشتند که علت فوت بستگانشان را بدانند و با اینکه مسئولین سپاه از همان دقایق اولیه در جریان رویدادها بودند تا 3 روز اشتباه خود را کتمان کردند در حالیکه می توانستند در همان چند ساعت اولیه حقیقت را با خانواده های داغ دار و مردم در میان بگذارند.
شاید بد نباشید برای یکبار هم که شده کسانی که به هر مناسبتی به خیابان می ریزند و مرگ بر این و درود بر آن می گویند از رهبران دینی خود بخواهند تا در برابر حقایق جامعه واکنشهای بیشتری نشان بدهند و با ارسال نامه از آن بزرگواران بخواهند تا همچنان حافظ حقوق باشند.
پی نوشت: تا آنجا که من فهمیدم از علمای بزرگوار شیعه تنها دو تن در برابر فاجعه ی سقوط پرواز 752 اطلاعیه دادند. اولین آنها آیت الله اسدلله بیات زنجانی بودند که به صورت خلاصه فرمودند: 
Bayatzanjani.jpg

بدانید و بدانیم که باب صداقت که متاسفانه بسیار دیر در گفت‌وگو با مردم پیرامون واقعه سقوط هواپیما گشوده‌ شده، نباید بسته شود. در برابر واکنش‌های بحق مردم به خاطر حاشایی که در سه روز اخیر شده است، متواضع و شنونده باشید با مردم مدارا کنید، با آنها تعامل کنید و صادقانه برای اصلاح و بازسازی رابطه خود با آنان تلاش کنید و خطاهای گذشته را اصلاح کرده و گزارش این اصلاح را یک به یک به مردم بدهید.»

 و دیگری آیت الله محمود امجد بودند که فرمودند:

1344213878amjad.jpg

اگر چه فاجعه سقوط هواپیمای مسافربری و علت آن به ‌قدر کفایت برای ما مصیبت‌بار است، لکن بی‌صداقتی و بی‌کفایتی [برخی] مسوولان عالی نظام در برخورد با این موضوع، مصیبت اعظم است. سال‌هاست همه خیرخواهان تلاش کرده‌اند که بگویند اداره مملکت با فریبکاری و دروغ میسر نخواهد شد و مع‌الأسف گوش‌ شنوایی یافت نشد از مردم عذر بخواهید. با این مردم بازیگری نکنید و فرصت‌ها را قدر بدانید.»

خداوند تمامی علمای دین را که یاور مظلومان بوده اند ارج بدهد و با شهدای بدر محشور نماید.

آمین


Image result for joker
الان دو سه هفته س که هر کی ما رو میبینه میپرسه: جوکرو دیدی؟ منم میگم: من از فیلمای ابرقهرمانی بدم میاد. اونم میگه: بابا اُسکل ابرقهرمانی کدومه؟ خیلی فیلمش عالیه. من سه بار دیدمش. یا پنج بار دیدمش یا. 
خلاصه ما خر شدیم و این فیلم رو امشب دیدیم کلا به لعنت خدا نمی ارزید. تنها نکته ی جالبش شباهت نقش اول فیلم با و بود و گرنه هیچ چیز جالبی نداشت

http://s6.picofile.com/file/8386427676/107921484_61046.jpg
امثال نوشته ی بالا را حتما در چند سال اخیر زیاد دیده اید یا شنیده اید: خلاصه اینکه اگر سپاه قدس در عراق به مقابله ی نظامی با داعش نمی پرداخت داعش به مرزهای ایران حمله و می کرد و اینکه ما با عملیات نظامی در خاک عراق عمق استراتژیک خود را بیشتر کرده ایم و اگر در خاک عراق با داعش روبرو نمی شدیم حتما باید در کرمانشاه و قصرشیرین و چه بسا در همدان با آن غولهای بی سر و دم رو برو می شدیم و چه و چه  
این گونه استدالال ها و جملات ، که در درون خود نشانه های بارزی از تبلیغات صدا و سیما را مستتر کرده اند، ادعا که با تشکیل داعش در سال 1394 حمله ی گسترده ی آنها به شهرهای عراق نیروهای سپاه قدس و متحدین آنها در عراق به مقابله با داعش شتافتند. متاسفانه این ادعا قسمتی دروغ و قسمتی راست است.    اسنادی که به تازگی سپاه منتشر کرده  نشان می دهد که حضور نظامی سپاه در عراق نه از سال 1394 بلکه از سال 1370 آغاز شده است و سپاه از همان سال سعی کرد تا با تقسیم پول و سلاح در میان عشایر عرب جنوب عراق برای خود در این کشور جای پایی پیدا کند. این عملیات کورت با هدایت مستقیم سران عالی رتبه ی سپاه انجام شده است و نمی توانیم آن را حرکتی خودجوش از جانب عده ای خودسر در درون نظام بدانیم که قصد ضربه زدن به انقلاب و نظام را داشته اند. با اینکه پس از پذیرش قطعنامه ی 598 ایران با عراق وارد مرحله ی آتش بس شد و در طی جنگ اول خلیج فارس رسما موضع بی طرفی گرفت اما سپاه در طی حضور مستقیم خود در خاک عراق هم با آتش بس حاصل از 598 به مقابله برخواست و هم بی طرفی ایران را زیر سوال برد و در نهایت اینکه به صورت آگاهانه ای سعی کرد تا در بی ثباتی در خاک عراق دامن بزند. از یاد نبریم که  بی ثباتی که امروز دشمن امنیت ملی ایران خوانده می شود تا حدودی دست پخت عملکرد خود ما است.

Image result for ترازوی طلا فروشی
قضیه ی دیروز برمیگشت به یه روایت از مرگ ابن سینا که شنیده بودم به خاطر اینکه قولنج ش عود کرد داد شاگرداش بهش تخم کرفس تنقیه کنن ولی اونها یا از روی زرنگی یا از روی خریت برداشتن دوز تخم کرفس رو بالا بردن و در نتیجه شیخ الرئیس جان به جان آفرین تسلیم کرد. چون می خواستم درباره ی دوز بنویسم گفتم اون قضیه ی تاریخی رو به عنوان مقدمه بیارم که ببینید اصولا در زمان درمان مسئله ی دوز چقدر مهمه که خوب اون روایت رو پیداش نکردم و فعلا بی خیالش میشم 
اما دوز
و تو چه می دانی که دوز چیست؟
خدمت شما عارض م که همون طور که در بالا اشاره کردم دوز در درمان خیلی مهمه. دارویی که تجویز می شه بسته به سن و قد و جنسیت دوزش فرق می کنه. این چیزی نیست که بنده و شما تا حالا نفهمیده باشیم. در طب بقراطی-جالینوسی هم همین بوده. یعنی این طور نبوده که بر خلاف سایتها و کانالهای تلگرامی به یه نفر بگن : سرما خوردی؟ خوب برو مثلا فلان چیز رو بخور. در طب سنتی هم برای هر دارویی مقدار معینی تجویز می شده که امروزه بهش می گیم دوز. امروزه وقتی یه قرص یا شربت یا . در کارخانه های داروسازی ساخته میشه مقدار مواد سازنده ی اون ترکیبات با دقت میلی گرم و میکروگرم و . اینها محاسبه می شه تا با تجویز دوز مناسب هم بیمار شفا پیدا کنه و هم اثرات جانبی دارو به حداقل برسه حالا سوالهایی که باید از کسانی کرد که کباده ی طب سنتی رو به دوش می کشن اینه که:
1- این عزیزان دوز داروهایی رو که تجویز می کنند از کجا و بر چه اساسی به دست می یارن؟
2- این دوز رو چه طوری به بیمار حالی می کنن؟
3- بیمار چطور باید اون رو رعایت کنه؟
این سوال ها برمیگرده به این نکته که در زمانهای قدیم واحدهای اندازه گیری استاندارد نداشتیم. یعنی مثلا واحد اندازه گیری وزن که من بوده از شهر به شهر فرق داشته و در ضمن در زمانهای مختلف هم فرق داشته. یعنی اگر من در زمان ابوریحان در غزنه مثلا معادل 3 کیلوگرم بوده شاید در همون زمان در بغداد مثلا 3.05 کیلوگرم بوده یا شاید در همون غزنه 100 سال قبلش یا بعدش یه من معادل 2.95 کیلوگرم بوده. واحدهای جزئی تر مثل چارک و مثقال و . هم همین وضعیت غیر استاندارد رو داشتن.
حالا با این تفاسیر وقتی که مثلا اطبای سنتی استناد می کنند به قانون ابن سینا یا حاوی رازی از کجا می دونن که واحدهای اندازه گیری اون زمان معادل امروزی ش چقدر بود؟ با چه اطمینانی میگن مثلا یه نخود از فلان داروی گیاهی بخوری این یه نخود دقیقا یعنی چقدر؟ چطور می تونن به بیمارانشون دوز یه دارو رو دقیق نشون بدن؟  بعضی از موارد بسیار حساس هستن که ممکنه منجر به مرگ بشه. یعنی یه گرم بالا پایین ممکنه باعث بشه طرف ریغ رحمت رو سربکشه. مثلا مصرف زیاد زعفرون ممکنه سبب سقط جنین بشه (توجه کنید گفتم ممکنه . در زمینه اثرات جانبی زعفرون بر روی جنین هنوز دارن تحقیق می کنن) . یا اثرات جانبی دیگری داره. بقیه ی داروها هم همین طور. یعنی اینکه داروهای طب سنتی بیشترشون گیاهی هستن دلیل نمیشه که همین طوری سرخود مصرف بشن. 
حالا فرض کنیم که دو تا سوال اول رو جواب دادن؟ بیمار چطور باید دوز رو اندازه گیری کنه؟ .  آیا همه ی بیمارانی که نزد متخصصین خودخوانده ی طب سنتی میرن توی خونه شون ترازوی طلافروشی دارن؟
 بعید می دونم
خلاصه که بد اوضاعیه. بد

Image result for کرونا
گوساله ها ادعای خدایی می کنند. سامری مکار آنها را به گونه ای ساخته که تکان می خورند و ماغ می کشند. ادعا می کنند که دوای هر دردی را دارند. البته نه دردهای معمولی مثل سرماخوردگی و اسهال درمان این جور بیماری ها برایشان کسر شأن است. آنها به کمتر از درمان سرطان خون رضایت نمی دهند گوساله پرستان به گرد گوساله های می چرخند و کِل می کشند. از شادی روی پایشان بند نیستند . نه تنها سلامت خود را به دست این شیادان سپرده اند بلکه با تبلیغ آنها در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی چوب حراج به سلامت جامعه زده اند. حال فرصت خوبی است برای آزمودن از حکما و اطبا (جالبه که از لقب پزشک هم استفاده نمی کنند. احتمالا این هم برایشان کسر شأن دارد). با نزدیک شدن بیماری کرونا به مرزهایمان بد نیست که این بزرگواران که ادعای درمان هر درد بی درمانی را می کنند برای مداوای بیماران مبتلا به کرونا اعزام شوند و البته موفقیتهایشان را در مجلات معتبر پزشکی منتشر کنند. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
رضا کیانی


پرزیدنت سابق ،دکتر ، همیشه شاکی بود که چرا غرب در برابر ایران استانداردهای دوگانه داره. مثلا چرا درباره ی حقوق بشر پرونده ی ایران رو پیرهن عثمان کرده ولی به پاکستان و عربستان سعودی کاری نداره؟ . یا درباره ی پرونده ی هسته ای چرا به بمبهای هسته ای اسرائیل و هندوستان کاری نداره ولی گیر داده به چرخه ی سوخت هسته ای ایران که کلا یه فعالیت صلح آمیزی هستش؟
این بنده ی خدا غافل بود که اصولا ما ایرونی ها خودمون از بنیانگذاران و سردمداران استانداردهای دوگانه هستیم و اینکه رئیس جمهور ما به استانداردهای دوگانه ی کشورهای دیگه گیر بده و درباره ی استانداردهای دوگانه ی خودش و مردمش حرفی نزنه خودش  جزو استانداردهای دوگانه است و همه ی مردم دنیا سر این قضیه بهمون می خندن (یادمه در کنفرانسی که درباره ی تبعیض نژادی بود ایشون به اسرائیل گیر داده بود، یکی هم نبود که بپرسه مثلا شما که توی کون تبعیض ندارید از بهمن 57 تا امروز چند تا وزیر سنی داشتید یا چند تا افسر ارمنی داشتید یا چند تا معاون وزیر بلوچ داشتید؟ )
***
استانداردهای دوگانه به قدری در ما نهادینه شده و در رفتارهای ما استاندارد شده که اصلا دیگه به چشم نمیاد. مثلا سر چار راه اگه سرباز نیروی انتظامی ایستاده باشه باهاش یه جوری رفتار می کنیم ولی اگر سرهنگ نیروی انتظامی ایستاده باشه یه جور دیگه رفتار می کنیم. توی ادارات دولتی، مدارس، شهرداری ها و. با ارباب رجوعی که مایه دار باشه یه جور رفتار می کنن با ارباب رجوعی که وضع مالی ش خیلی خوب نباشه یه جور دیگه رفتار می کنن 
با طرف که صحبت می کنی می ناله از حمله ی اعراب به ایران در 14 قرن پیش و اینکه زن و بچه ی مردم رو به بردگی بردن و کردن و غارت کردن و من از عربها بدم میاد و از همشون متنفرم و اینها بعد از طرف می پرسی محبوب ترین شخصیت زندگی ت کیه برمیگرده میگه مولا امیر المومنین. وات؟ مگه ایشون عرب نیس؟ تو که از عربها بدت میومد . میگه نه تو حالیت نیس. ایشون موضوع ش فرق داره.
***
به تبع همین رفتارهای جمعی ماست که استانداردهای دوگانه در ت خارجی ما هم نمود پیدا میکنه.
مردم و دولت ما سالها است که مثلا دخالت آمریکا و انگلیس رو توی کودتای 28 مرداد محکوم می کنن اما خودشون تقریبا در تمامی کشورهای همسایه دخالت می کنن بعد که اعتراض می کنی و میگی که از نظر اخلاقی چه فرقی داره که آمریکا در ایران دخالت می کرد یا ایران توی عراق. میگه نه تو حالیت نیس. فرق داره. ایران برای حفظ امنیت ش داره توی عراق دخالت می کنه. میگی بابا جون آمریکا هم بهش گفته بودن که ایران قراره بیفته دست کمونیستها و چون کمونیستها اون موقع دشمن آمریکا بودن به خاطر امنیت ش در ایران کودتا کرد. میگه نه تو غرض ورزی داری.
میگی چرا ایران به بشار اسد کمک می کنه خوبه ولی عربستان به یمنی های سنتی کمک می کنه بده؟ میگه نه تو حالیت نیس. ایران به دوستاش کمک می کنه. میگی خوب عربستان هم به دوستاش کمک میکنه. چرا عربستان به دوستاش کمک بکنه بده ایران کمک بکنه خوبه؟ میگه نه تو غرض ورزی داری.
کار به جایی رسیده که من یواش یواش دارم فکر می کنم این حکومت نیس که با تبلیغات خودش به مردم القا کرده که ایران باید در تمام کشورهای منطقه جای پا داشته باشه بلکه این مردم هستن که دولت رو دارن به صورت غیرمستقیم هل میدن به این سمت. یعنی اگر دولت ایران توی عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن و افغانستان و بوسنی و . داره این همه هزینه میکنه در حقیقت داره به ندای مردم ش جواب میده که هنوز در پی رویای امپراطوری هخامنشی و ساسانی هستن و دوست دارن که مرزهای ایران رو به همون جایی برسونن که 2500 سال قبل بود و البته چون جغرافیای ی جهان اجازه ی چنین حرکتی رو نمیده سعی می کنن که نفوذ ی ایران رو توی این کشورها به قدری افزایش بدن که این کشورها به صورت عروسکهای خیمه شب بازی ایران دربیان. 
در عمل همون راهی رو داریم میریم که شوروی بعد از جنگ جهانی دوم رفت. حالا بد نیست که بعد از سی سال از فروپاشی امپراطوری سرخها نگاهی بندازیم به توان کرملین و نتیجه ی اون و توان خودمون و نتیجه ای که قراره بگیریم. اگر روسها با اون همه امکانات سخت افزاری و نرم افزاری و جمعیت زیادشون و قدرت نظامی شون و بمبهای هسته ای شون و ماهواره های جاسوسی شون تونستن امپراطوری خودشون رو حفظ کنن ما هم در آینده خواهیم تونست امپراطوری منطقه ای مون رو حفظ کنیم  
به قول شاعر تا کور شود هر آنکه نتواند دید
رضا کیانی

اصولا آتیش زدن کتاب (یا کتاب سوزان) نات اونلی به خودی خود بد نیست بات آلسو گاهی نص صریح کتاب نبرد من است. من خودم که جوون تر بودم چند بار کتابهایی که درباره ی بشقاب پرنده و مثلث برمودا و . داشتم برداشتم بردم وسط حیاط آتیش زدم 
حالا یه حاج آقایی یه کتابی رو برداشته سوزونده و فیلم گرفته. خوب پولشو داده. دوست داشته سوزونده چار دیواری اختیاری. به کسی مربوط نیس
من هم اصلا قصد ندارم قضاوت اخلاقی کنم. فقط وسط بسوز بسوز، ایشون جمله ای عرض کردن که با اون جمله کار دارم. اما قبل از دیدن فیلم کتاب سوزان نگاهی بیندازید به حکم دادگاه ویژه ی ت تا اصلا ببینید با چه کسانی سر و کار دارید:
http://s7.picofile.com/file/8387457868/1424866_476.jpg
و اما بعد. همان طور که در فیلم دیده می شود ( و یا شنیده می شود) حاج اقا می فرمایند این کتاب را می سوزانند به نمایندگی از طبی که داروهای شیمیایی میده دست مردم (نقل به مضمون). عارض م خدمت شما که مگه طب سنتی ( یا به قول حاج آقا طب اسلامی یا به قول بعضی طب سنتی-اسلامی) چی میده دست مردم؟ یعنی موادی که از گیاهان و حیوانات و جامدات گرفته می شه و به عنوان دارو دست خلق الله میدن مواد غیرشیمیایی هستند؟ اصلا مگه ماده ی غیرشیمیایی هم داریم؟ تمام موادی که در اطرافمون می بینیم شیمیایی هستند و از حدود 105 عنصر طبیعی ساخته شده اند حالا چه گل گاوزبون باشه چه ال اس دی باشه چه بنگ باشه چه گُل باشه و چه آنتی هیستامین. همه شون از عناصر مختلف شیمیایی ساخته شده اند و بدن انسان در برابر همه ی این مواد مختلف واکنش نشون می ده بدون اینکه نگاه بکنه ببینه این مواد از ریشه ی فلان گیاه گرفته شده باشه یا شاخ کرگدن یا از فلان کارخونه ی دارو سازی.
اتفاقا بد نیس بدونید که خیلی از این داروهای طبیعی نه تنها کمتر از داروهای به قول حاج آقا شیمیایی اثرات جانبی ندارند بلکه بعضی هاشون حتی کشنده هم هستند. کسی از دوستان هست که درباره ی مضرات داروی گیاهی حاصله از خشخاش شکی داشته باشه؟ یا اونی که از گیاه کوکا می گیرن؟ یا خیلی گیاهان دیگه که میشه باهاشون سم درست کرد؟ اما مردم راس میرن چپ میرن میگن داروی گیاهی دیگه! ضرری نداره که. چی چی رو ضرر نداره؟ طرف گل گاوزبون خورده سر از بیمارستان درآورده حالا شما برمیداری سرما می خوری خوددرمانی می کنی. دل پیچه میگیری خود درمانی می کنی. سردرد می گیری خوددرمانی می کنی. اون هم با داروهای گیاهی که کوچکترین اطلاعی از خطرات اونها ندارید.
مردم ما باید بشینن و یه بار درست و حسابی سنگ خودشون رو با این مسئله وا بکنن. یعنی گمان نکنن که چون فلان دارو از گیاه گرفته شده حتما بی ضرر هست و چون فلان دارو از لابراتور اومده حتما اثرات جانبی داره.
***
غیر از مسائل بالا (که البته خیلی هم مهم هستن) نحوه ی فرآورش داروهای گیاهی هست که باس درباره شون حرف بزنم. دوستان باس بدونن که هر گیاه دارویی  هر جایی ش برای داروسازی مناسب نیس. بعضی از گیاهان برگشون به درد دارو می خوره بعضیا ریشه شون بعضیا ساقه شون و یعنی اینکه قضیه خیلی پیچیده تر از اونه که این مدعیان دروغین طب سنتی-اسلامی می گن. البت هر یک از این مواد هم در ساعت و روز مشخصی باس چیده بشن. یعنی مثلا ممکنه برگ یه گل رو باید صبح بچینن و برگ گل دیگه ای رو عصر تا مواد دارویی موجود در اون گل ها در بهترین و مناسب ترین وضعیت باشه. از طرف دیگه بعد از چیدن هم ممکنه کلی عملیات بر روی اونها لازم باشه. مثلا ممکنه بعضی رو باید بلافاصله خشک کنن. بعضی رو توی تاریکی نگه دارن. بعضی رو توی آفتاب و خلاصه. 
***
این وضعیت انقدر پیچیده است که در همون قرن سوم چهارم هجری علم داروسازی در عمل از طب سنتی جدا شد و داروسازها به موارد بالا رسیدگی می کردن. میرفتن دنبال گیاهان دارویی مختلف و در ساعتهای مورد نظر اونها را میچیدن و کارهای لازم رو انجام میدادن و در نهایت در دکه هاشون داروها رو می فروختن به کسانی که نسخه داشتن. این افراد رو صیدلانی یا دارو ساز یا شربت ساز می گفتن (بیرونی یه کتاب جداگانه درباره ی داروسازی یا صیدله داره) . در خود بیمارستانهای اسلامی هم این افراد قسمت جدایی داشتن که کارش فقط و فقط تهیه ی دارو برای مریضها بوده. یعنی می خوام بگم الان حدود 1200 ساله که کار تهیه ی دارو (در همون طب سنتی-اسلامی که من اصلا قبولش ندارم) تخصصی شده.
بعد این اساتید خودشون و اطرافیانشون هم دکتر هستن . هم آزمایشگاه هستن . هم داروساز هستن . چطور همچین چیزی ممکنه؟ مگه یه نفر توی چند تا چیز میتونه استاد بشه؟
خلاصه که همون طور که نیچه گفته: به سراغ اطبای سنتی که میروید شلاق را فراموش نکنید.
از ما گفتن

پرونده:Chernobyl 2019 Miniseries.jpg
دیدن صحنه های این سریال برای هر ایرانی واجب است. با توجه به وضع وخیمی که از نظر فرهنگ "ایمنی" داریم (که به راحتی در رفتار روزانه مون و مخصوصا در خیابون و موقع رانندگی معلومه) بد نیست که برای رسیدن به حقوق مسلم مون کمی بیشتر تفکر و مقدار زیادی صبر بکنیم. 
انرژی هسته ای زنجیری هست که دونه ی اولش ایمنی و دونه ی آخرش برقه. بدون داشتن دونه ی اول رسیدن به دونه ی آخر ممکن نیس
شاید حق داشتن یه زندگی سالم برای فرزندان مون اولویت بیشتری داشته باشه تا داشتن یه نیروگاه هسته ای
پی نوشت: اینجا رو هم بخونید بد نیس.


Image result for semovente
توضیحات
من گمان می کنم که مطلب زیر را قبلا در وبلاگ منتشر کردم اما هرچه که گشتم نتوانستنم آن را پیدا کنم. احتمالا به اشتباه پاکش کردم دوباره منتشر ش می کنم برای بقیه دوستان که تازه به جمع ما پیوسته اند.

دربهار 1943 ارتش ایتالیا خط تولید تانکهایش را عملا تعطیل کرد تا بر ساخت توپهایخودکششی تمرکز کند. تجربه ی رزمی آنها نشان داده بود که تانکهای متوسط ایتالیاییدر برابر رقبای خود در دشتهای روسیه و صحرای آفریقا حرفی برای گفتن نداشتند و بهنظر نمی رسید که ایتالیایی ها بعدها هم بتوانند در این حوزه کاری انجام دهند. ازسوی دیگر، یکسال قبل ارتش ایتالیا اولین توپ خودکششی خود را تحویل گرفته بود ونتایج به دست آمده از آنها غیرقابل تصور بود. این توپهای خودکششی قادر بودند هرتانک آمریکایی یا بریتانیایی را از میدان بدر کنند.

بیشترینتعداد توپهای خودکششی زرادخانه ی ایتالیایی ها را توپهای خودکششی 75/ و 47/32 تشکیل می دادند. این آخری تنها توپ خودکششی ایتالیاییها بود که بر روی شاسی یک تانک سبک ساخته شد. این ادوات زرهی بقدری موفق بودند کهپس از تسلیم شدن ایتالیا در جنگ، نازیها بسیاری از آنها را غنیمت گرفتند و حتیتولید بعضی از آنها را زیر نظر خود ادامه دادند.

مقاله ی  کامل را می توانید از اینجا دانلود کنید.


سوال مسابقه ی این بار خیلی سخت تر است سوالهای قبلی
1- سردار باقری عزیز با دست راستش دقیقا داره چیکار می کنه؟
2- سپاه که مشالله انقدر وضع مالیش خوبه چرا دو تا صندلی درست و حسابی برای فرمانده هاش نمی خره؟
هر کسی هر دو تا سوال رو جواب درست داد یه پراید می گیره؟

متاسفانه و با وجود پیش بینی ها و پیش گیریهای دولت تعدادی از هموطنان عزیز آلوده به ویروس کرونا شدند و چند نفر از آنها هم جان باختند که از همین جا به خانواده ی آن عزیزان تازه درگذشته تسلیت می گویم.
اما حقیقت این است که در مورد فراگیر شدن این ویروس نباید غلو کرد همه می دانیم که بالاخره هر ویروسی یه سری نقطه ضعفهایی داره که سبب میشه نتونه همه ی 80 میلیون نفر داخل کشور را آلوده کنه. حالا بر فرض هم که همه 80 میلیون نفر ایرانی داخل کشور به این ویروس آلوده بشن. اتفاق خاصی نیافتاده حضرات اطبای سنتی می تونن با مراجعه به کتابهای ابن سینا (البته ابن سینای اخلاق مدار نه اون یکی ابن سینای ) یا زکریای رازی (که خودش می گفت من آته ئیستم ولی بعد از مرگش و به مدد طرفداران ش مجددا مسلمون شده) خیلی راحت همه ی مردم رو شفا می دن یعنی خیلی غصه نخورید. اگه واکسن و کیت آزمایشی و بیمارستان فلان و بهمان نداریم در عوض کلی طبیب و حکیم مجهز به آخرین/بهترین روشهای درمانی قرون وسطی داریم. همین الان که این مطلب رو میخونید آیت الله تبریزیان در کانال تلگرامی خود مسئله رو خیلی راحت حل کرده:

http://s6.picofile.com/file/8389060992/03333.png

پس در نتیجه درمان کرونا با داروی امام کاظم (ع) حاصل خواهد شد. ایشان البته چون به چیزی به نام ویروس اعتقاد ندارند مسری بودن این بیماری(و بقیه ی بیماری های مسری) رو بالکل منکر هستند و توصیه کرده اند تا میتونید برید خونه ی دوست و فامیل و آشنا و در ضمن تأکید زیادی داشته اند در خواندن زیارت عاشورا و دیگر ادعیه در صحن مبارک حضرت معصومه و .

http://s6.picofile.com/file/8389060942/02.png

البته ایشان با اینکه گوشت و خون مبارکشون از حوزه است برای حوزه هم شاخه و شانه کشیده و گفته که بهتره اصلا اهل حوزه کلاس هاشون رو جمعا تعطیل کنند و البته تمام دانشگاه های علوم پزشکی هم از افاضات ایشان بی بهره نبوده اند
بعد دلشون سوخته و قول داده که اگر اهل قم تمامی مطبهای پزشکی مدرن رو ببندند حاضرند که گوشه ی چشمی هم به این مردم نشان بدهند و تفقدی بکنند

http://s6.picofile.com/file/8389060926/01.png
ولی خوب چون دلشون برای مردم چین بیشتر از مردم قم سوخته دیگه برای دولت کشور دوست و برادر چین شرط و شروط نذاشته و به صورت مجانی مقداری دارو در اختیار سفیر چین گذاشته و گفته شما هر چقدر دیگر هم که لازم دارید درخواست کنید تا براتون بفرستم:

http://s6.picofile.com/file/8389061600/photo_2020_02_24_14_28_12.jpg

و چون احتمال دادن که این چینی های بیسواد فارس بلد نباشند متن انگلیسی هم براشون ارسال کرده اند که حجت تمام بشود

http://s6.picofile.com/file/8389061634/photo_2020_02_24_14_27_52.jpg
برای من از همه جالبتر این هست که با وجود منع آیت الله تبریزیان توسط حکم دادگاه و اینکه خود وزارت بهداشت درخواست کرده که ایشان هر گونه دخالتی را در امر درمان ترک بفرمایند یه رونوشت هم برای وزارت درمان زده که یعنی دهن کجی کامل هم به سیستم قضا و هم وزارت بهداشت که به فارسی خودمونی یعنی برو بینیم بابا.
خلاصه اینکه اینهایی که دیدید فقط مال یکی از حکمای طب اسلامی بود. حکمای دیگری چون روازاده و هم هستند که بالاخره باعث آرامش روح ما شده اند.
پس کورش آسوده بخواب که اطبای سنتی بیدارند.





Aerial photo of nuclear explosion rising from lagoon. Hemispherical condensation cloud on the surface is 1 mile (1.6 km) in diameter. In comparison, Navy ships in the foreground look like bathtub toys. 

صحنه ای از انفجار هسته ای در میانه ی اقیانوس آن نقاط زیر پایین تصویر کشتی هایی هستند که برای آزمایش قدرت انفجار در کنار محل انفجار قرار داشته اند. تا چند ثانیه ی دیگر همگی غرق خواهند شد.

جنگ جهانی دوم که تمام شد آمریکا عملا سه بمب هسته ای منفجرکرده بود اما هنوز نه دانشمندان، نه نظامیان و نه تمداران آمریکایی نمیدانستند که دقیقا با چه سلاحی سر و کار دارند. لازم بود تا آزمایشهای بیشتری انجامشود تا قدرت دقیق تخریبی سلاح جدید به دست آید. لیست مختصری از این آزمایشها بهقرار لیست زیر است:

لیست خلاصه ای از مهمترین آزمایشهای هسته ای آمریکا

در مجموع آمریکا تعداد 1132 افنجار هسته ای انجام داده است که قدرتی برابر با 196514 کیلوتن توسط این آزمایشها آزاد شده است.

File:Exercise Desert Rock I (Buster-Jangle Dog) 001.jpg

سربازان لشکر 11ام هوابرد در حالیکه ناظر انفجار هسته ای در کنار خود هستند زانو بر زمین زده اند. تعدادی از انفجارهای هسته ای برای این طراحی شدند تا واکنش نفرات و تجهیزات نسبت به یک انفجار هسته ای واقعی بررسی شود. در این باره فیلم سینمایی هم درست کرده اند.

رضا کیانی موحد

منبع

https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_United_States'_nuclear_weapons_tests


مؤلف: رضاکیانی موحد

شکسته شدن خط دفاعی ماژینو و در نهایتتسلیم ارتش فرانسه نه تنها یک پیروزی بزرگ نظامی برای آلمان بود بلکه هدیه ایارزشمند از غنایم جنگی را برای نیروهای نظامی هیتلر به دنبال داشت که می توانستنددر مراحل بعدی جاه طلبی های هیتلر بسیار مؤثر باشند. آلمانها ارتش خود را به گونهای سازمان داده بودند که هر سلاح غنیمتی خوب و به درد خوری را در خود هضم کند. صدالبته این غارتها در عمل با حک و اصلاحات زیادی همراه بود تا تجهیزات جدید برایاستفاده در ارتش هیتلری بهینه سازی شوند.

از مهمترین سلاح هایی که به دستآلمانها افتاد تعداد زیادی از تانکهای سبک و متوسط فرانسوی بود. بین سالهای 1935تا ژوئن 1940، کارخانجات تانک سازی فرانسه در حدود 3500 دستگاه تانک ساخته بودند.تعدادی از آنها صادر شده بود، تعدادی هم به مستعمرات گوناگون فرانسه فرستاده شده بود؛اما قسمت عمده ای از آنها در ارتش فرانسه خدمت می کردند. پس از تسلیم فرانسه، تعدادیاز تانکهایی که از تهاجم ورماخت جان سالم به در بردند به عنوان غنیمت جنگی بینمتحدین آلمان توزیع شدند. اما بیشتر این تانکهای غنیمتی با تبدیل به انواع گوناگونتوپهای خودکششی فرصت پیدا کردند تا دوباره به جبهه بازگردند.

در آن زمان آلمان دو نوع توپ خودکششیدر سازمان رزم خود داشت: زره کوب ها (یا شکارچیان تانک) و توپهای هجومی. هر دو نوعتوپ خودکششی برای پشتیبانی پیاده نظام طراحی شده بودند: اولی برای شکار تانکهایدشمن و حفاظت سربازان در برابر تک زرهی حریف و دومی پشتیبانی آتش از سربازان پیادهمخصوصا در برابر مواضع دفاعی دشمن. این دو سلاح به دلیل اینکه برجک گردان نداشتندساده تر و در نتیجه ارزانتر از تانکهای معمولی تمام می شدند. به علاوه نداشتن برجکمتحرک سبب شد تا بتوانند توپهای سنگین تری را بر روی آنها نصب کنند. بعضی از ایننوع توپ های خودکششی در میدان جنگ خوب درخشیدند. در اینجا نگاه کوتاهی به انواعتوپهای خودکششی که آلمانها بر روی شاسی تانکهای فرانسوی ساختند می اندازیم.


هر وقت آمریکا و کشورهای غربی چند تا ناو و کشتی جنگی فرستادن سمت خلیج فارس این جمله رو از دهان مسئولان و غیرمسئولان می شنویم:

ملت ایران در برابر تهاجم خارجی حاضرند اختلافات داخلی شون رو کنار بذارن و در کنار حمله ی خارجی رو دفع کنن.

هر چند که حمله ی اعراب و مغول به ایران گزاره ی بالا رو تأیید نمیکنه ( از داستان چگونگی تحویل دادن تبریز به سپاه روز توسط علمای این شهر هم میشه عبور کرد) اما وقایع اخیر در سنگباران کردن ماشین های پلاک قم در چند شهر و آتش زدن فلان درمانگاه به جرم اینکه بیماران مبتلا به کرونا رو بستری کرده بود در چند شهر دیگه و خرید و انبار کردن ماسک و مایع ضدعفونی کننده توسط مردم معمولی ( و نه البته به قول مسئولان محتکران) نشون می ده که در مواقع ضروری ت مدارن و ت گذاران عزیز جمله ی بالا رو نباید خیلی هم جدی بگیرن از ما گفتن بود

Image result for ‫بیوتروریسم سردار سردار سلامی حمله‬‎Image result for بیوتروریسم سردار فلاحت پیشه
اینکه بلافاصله پس از این بزرگوار این بزرگوار تکرار می کنند که بعضی بیماریها حاصل تهاجم بیولوژیکی بعضی از کشورها به بعضی دیگر از کشورها است نشان دهنده ی این است که توی این کشور حرف آخر را که می زند.

از دیگر عادات زشت ایرونی جماعت اینه که هر چیزی رو بی خود و باخود برمی داره و فورارد می کنه برای همه ی مخاطبانش. نه اینکه من این طوری نبودما. من هم مثه بقیه. تا اینکه یک بزرگواری تذکر دادند و به خودم اومدم: آخه مرد حسابی! این چه کاریه؟ مگه هر چی دست ت رسید باس فورواردش کنی برای بقیه؟ شاید طرف وقت نداشته باشه. شارژ نداشته باشه. باتری نداشته باشه. خوش ش نیاد. همین طوری بدون هیچ توضیحی هر چی رسید میفرستی برای مخاطبین ت که چی؟
این فیلم رو یکی از همکاران بدون هیچ توضیحی برام فرستاده جدا شرمنده ی دوستان اگر حال به هم زن و مستهجن هست. خواستم یه نمونه بدم خدمت تون از کثافتی که در مغز ما ایرونی جماعت انباشته شده.

زکریای رازی در پاویونی که جمهوری اسلامی برای 4 دانشمند ایرانی در مقر سازمان ملل در وین درسته کرده در حال تعارف الکل به بازدید کنندگان.
سایت تبیان اگر معرف حضورتون نیست معرفی می گردد:
تبیان وب سایتی است با مطالب متنوع و جذاب متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی.
تبیان در حرکتی خداپسندانه و درجهت آموزش درس شیمی به بچه های مردم برداشته روش درست کردن الکل از شکر رو توضیح داده مشغول الذنبه اید اگر الکل درست کردید و زدید بر بدن. فقط برای ضد عفونی.
پی نوشت: توی آپارات تصویری شم هست.خودتون سرچ کنید

یکی از خوانندگان بزرگوار زحمت کشیده اند و آدرس اینترنتی داده اند که اینجا را مطالعه کن و نظرت را بگو. 
خلاصه اینکه کتابی در حدود 50سال قبل در آمریکا منتشر شده است به نام نقش وال استریت در به قدرت رساندن هیتلر. بخشهایی از این کتاب را می توانید در اینجا بخوانید.
خلاصه ای که مشرق از کتاب ارائه کرده است این است که 
1-شرکتها و بانکهای بزرگ آمریکا کمک کردند تا هیتلر و حزب نازی به قدرت برسند 
2-همین شرکتها در ساخت صنایع نظامی آلمان نقش فعالی بازی کردند.
اما تحلیل بنده از این کتاب:
در درجه ی اول من باید خیلی احمق باشم که درباره ی کتابی اظهار نظر بکنم که هنوز آن را نخوانده ام.
در درجه ی دوم دوستان را توجه می دهم به خود تاریخ:
ما در تاریخ یک زمانی یک سری وقایع تاریخی را بر اساس مدارک تاریخی، اسناد به جای مانده، مصاحبه ها، عکسها و بازسازی می کنیم و سعی می کنیم تا بدون دست بردن در سیر وقایع آنها را گزارش بدهیم.
یک زمانی هم قصد داریم تا روایت خودمان را از تاریخ ارائه کنیم. یعنی بر اساس یک سری پیش زمینه های فکری، تحصیلی، نژادی، فرهنگی که داریم فکر می کنیم که فلان اتفاق تاریخی به دلیل بهمان اتفاق بوده است و می گردیم دنبال مدارک و اسنادی که این اتفاق را برای ما روشن (کلمه ی تبیین در این مواقع زیاد به کار می رود) کنند.
یعنی ممکن است که من به دلیل اینکه در ایران زندگی می کنم بیایم و یک تاریخ جنگ ایران-عراق بنویسم و علت حمله ی صدام به ایران را دشمنی تاریخی اعراب با ایران بدانم و با همین پیش زمینه ی فکری بیایم و مصاحبه های صدام و سخنرانی های او که بر علیه فارسها و به نفع عربها است جمع آوری کنم و در نهایت کتابم را بنویسم. خواننده هم که این کتاب را بخواند فکر می کنم که به به چه کتاب مستندی؟ پس معلوم شد که چرا صدام به ایران حمله کرد
درباره ی کتاب وال استریت و هیتلر اما چه می توان گفت؟ باید کتاب را به دقت مطالعه کرد. بعد ببینیم اسناد و مدارک و شواهدی که ارائه می دهد تا چه حد صحت دارند. و در انتها ببینیم که این اسناد را چگونه کنار هم گذاشته اند و نتیجه گیری کرده اند.
اما چون کتاب در دستمان نیست و ترجمه هم نشده من خلاصه ای از نحوه ی به قدرت رسیدن هیتلر را برایتان بگویم.
هیتلر زمانی به قدرت رسید که آلمان پس از جنگ مثل ایران دوره ی و شده بود. یعنی شما باید دو تا کیسه پول می بردید تا مثلا دو تا گرده نان بخرید. (نخدید. همین الان یک خانواده ی چهار نفره بروند دربند شام بخورند در حدود 250 هزار تا 500 هزار تومان هزینه خواهند کرد که با توجه به اینکه واحد پول ایران فعلا ریال است اگر این پول را تبدیل به یک ریالی بکنید تقریبا باید یک وانت با خود ببرید.) خلاصه اینکه اوضاع اقتصادی در هم ریخته بود. مردم آلمان هم قسمت عمده ی تقصیر را به گردن تمداران و قسمت دیگر را گردن کشورهای خارجی می انداختند. با تنفری که ملت نسبت به هیئت حاکمه داشتند هیتلر و اطرافیانش توانستند با شعارهای دهان پر کن و تکیه بر نژاد ژرمن به عنوان نژاد برتر و اینکه چون سابقه ی حکومتی نداشتند هیچ کس نمی دانست که در آینده دقیقا چه خواهند کرد(به قول ی کارهای ایران چراغ خاموش) در انتخابات شرکت کنند و با رای نسبتا زیادی هیتلر به عنوان نخست وزیر آلمان انتخاب شد.
پس از آن هم هیتلر یک برنامه ی بازسازی اقتصادی گسترده اجرا کرد که یکی از محورهای اصلی آن مبارزه با بیکاری با ساخت تعداد زیادی بزرگراه و جاده ی اصلی بود. بازسازی صنایع هم صورت گرفت. صنایع نظامی هم به صورت پنهانی بازسازی شدند و بعد به تدریج که وضعیت اقتصادی آلمان بهبود پیدا کرد اعتقاد مردم آلمان به هیتلر و حزب نازی بیشتر شد و در نتیجه هیتلر با همین پشتیبانی مردمی که به دست آورده بود سعی کرد تا کنترل بیشتری بر جامعه ی آلمان اعمال کند و به تدریج سیستم به سمت یک نظام توتالیتر رفت. بقیه اش را هم خودتان بهتر می دانید.
حالا اینکه نقش شرکتها و بانکهای آمریکایی در قدرت گرفتن هیتلر چه بوده یعنی نویسنده بیاید و اسنادی را ارائه کند که این شرکتها و بانکها با کمک مالی مستقیم و غیر مستقیم خود به هیتلر و حزب نازی او را به قدرت رساندند یا سعی کردند تا رقبای هیتلر را تضعیف کنند تا هیلتر در نهایت برنده ی انتخابات بشود.
اینکه شرکتها و بانکهای آمریکایی در بازسازی صنایع نظامی آلمانی نقش داشتند یعنی اینکه نویسنده بیاید و اسنادی را ارائه ند که این شرکتها و بانکها به صورت مستقیم و غیر مستقیم مثلا به شرکت یونکرس یا پورشه کمک کردند تا دستگاه نظامی آلمان بتواند بمب افکن یا تانک بسازد.
اگر نویسنده توانسته باشد دو پاراگراف بالا را به خوبی جواب بدهد که می توان بر روی کتابش به عنوان یک تحلیل تاریخی حساب کرد. اگر نتوانسته باشد که من همین الان هم می توانم یک کتاب بنویسم درباره ی نقش شاهان ساسانی در به قدرت رساندن حضرت ابوبکر رضی الله عنه در مدینه و کودتا بر علیه حضرت علی علیه السلام. 
خلاصه اینکه اگر به بالهای تخیل فرصت بدهید هر چیزی را در تاریخ برایتان اثبات خواهد کرد.
رضا کیانی


http://s7.picofile.com/file/8390252968/20190923_090322.jpg
جالبترین شعاری که در دو سه سال اخیر به گوش می رسد این است که مملکت نیاز دارد به مدیریت جهادی و البته منظور از مدیریت جهادی چیزی نیست جز ادامه ی همان روشهای مدیریتی که در زمان جنگ با عراق دیدیم. برای بسیاری که آن سالها را به خاطر نمی آورند و یا نبودند که به خاطر بیاورند هر از چندی بد نیست که نمونه هایی از مدیریت جهادی را نشان داد تا بدانیم که قرار است چه جور سیستمی بر تمامی شئونات کشور حاکم شود.
متن زیر از کتاب جاده ی استراتژیک است. کتابی که توسط مرکز اسناد دفاع مقدس سپاه منتشر شده و به عملیات والفجر 8 اختصاص دارد. در طی یکی از جلسات حاج/دکتر/سردار محسن رضایی از رابط نیروی هوایی درخواست پشتیبانی نزدیک هوایی نیروهای رزمنده در حوالی کارخانه نمک می کند. رابط نیروی هوایی سرگرد عباس بابایی است که چندی بعد توسط آتش خودی مدافعین مرزهای هوایی کشور در کابین عقب اف-5 تیر می خورد و قبل از اینکه خلبان بتواند هواپیما را در فرودگاه بنشاند به فیض شهادت نائل می شود.
خلاصه اینکه از حاج محسن اصرار و از سرگرد بابایی انکار. از سرگرد بابایی اینکه نره و از حاج محسن این که بدوش. در نهایت حاج محسن جمله ای می فرماید که عمق روشهای مدیریتی جهادی را می توان در آن دید:
رضایی: نه بیاید این جا [اشاره به نقطه ای روی نقشه] یاد می گیرد.
بابایی: آنچنان تجربه ای ندارد که بتواند بگردد.
رضایی: خب یاد می گیرند، می گویم یاد می گیرند مرد حسابی!
بابایی: [با خنده] همه شان زمین می خورند بعد یاد می گیرند.
رضایی: چرا؟ خب اگر کسی زمین نخورد که یاد نمی گیرد. .
یعنی شما الان فکر کردید که حاج محسن این جمله ی حکیمانه را بابت شوخی و عوض شدن جو جلسه بر زبان راند؟ حاش و کلا! ادامه اش را بخوانید:
در این عملیات بچه ها کلی تجربه کسب کرده اند. باید به آنها فشار بیاورید که قوی بشوند.
یعنی حاج محسن فکر کرده که خلبانی هواپیمای جنگی احتمالا باید چیزی در مایه های رانندگی فرغون باشد. یک لحظه حتی فکر نمی کند که اگر هواپیمای جنگی هدف قرار بگیرد دیگر احتمالا فرصتی برای خلبانش باقی نمی ماند که بخواهد تجربه کسب کند.
در انتها هم عباس بابایی می گوید در همین دو- سه روزی که از آغاز عملیات گذشته فقط 4 فروند هواپیما را با آتش خودی از دست داده ایم 

خلاصه که این روش های مدیریت جهادی به احتمال قریب به یقین پس از تمام شدن دولت تدبیر و امید قرار است که امورات مملکت را به دست بگیرد. بد نیست که از آلان با آن آشنا بشوید.
فایل کامل این جلسه را از اینجا دانلود کنید، بخوانید و نکته های اساسی آن را از دست ندهید.

من به خاطر اینکه امروز 29 اسفند ماه 98 یک روز تاریخی در تاریخ معاصر هست مجبور شدم پست های ارسال شده را جابجا کنم.

همان طور که گفتم 29 اسفند رو باید دوباره در تقویم ها علامت زد. نه البته به خاطر ملی شدن نفت، که اصلا من نمی فهمم مفهوم ش چی هست، بلکه به خاطر اینکه اتفاقی که امروز افتاد از روزی که قانون اساسی جمهوری اسلامی تصویب شد سابقه نداشت و نقطه ی عطفی است در فرگشت ی نظام.

امروز برای اولین بار رئیس جمهور محترم بودجه ی سال آینده ی کشور را ابلاغ کرد در حالیکه این بودجه به تصویب نمایندگان ملت نرسیده بود. خلاصه عرض می کنم و توضیح اش باشد برای فرصتی بهتر. این ابلاغیه پرزیدنت میخ محکمی بود بر تابوت جمهوریت نظام. از این به بعد دیگر خبری از هیچ نوع مردمسالاری، چه دینی و چه غیردینی، نخواهید خواند و نخواهید شنید.

خلاصه اینکه

سالی که نت از بهارش پیداست


این مطلب رو یکی از عزیزان خواننده در کامنتها گذاشته:
خواهشا مردم رعایت کنند. در کشور ما عده زیادی از مردم بخاطر تعطیلی و کسادی بازار شب عید و تعطیلی ایام عید و پس از آن طیان زبادی دیدند و متاسفانه دولت کمک چندانی به اقشار آسیب پذیر مانند بازنشیتگان و کارگران نکرد. بجز هزینه های همیشگی این ایام عید، اقلام بهداشتی مانند ماسک و دستکش و الکل و ژل و.دیگر لوازم ضد عفونی کننده را نیز باید خریداری میکردند که قبمت آنها نیز بستر گران و کمیاب بود و هست !! تلوزیون مرتبا در خبرها تصاویری از ساخت و نوزیع ماسک و دیگر لوازم مورد نیاز این روزهاست ولی نمیدانیم چطور باید آنها را تهیه کرد. ماسک فیلتر دار که کلا نیست و اگر هم باشد قیمت هر عدد آن بالای 60 هزار تومان است و قیمت ماسکهای یکبار مصرف پارچه ای هم که مشخص نیست آیا استاندارد هستند یا خیر، در داروخانه ها اگر یافت شوند قیمتشان حداقل 5 هزار تومان به بالاست! اگر قرار است به جنگ بیماری برویم، باید حداقل امکانات موجود باشد. وقتی نه دستکشی هست و نه ماسک و نه ژل ضد عفونی کننده استاندارد چطور باید به جنگ رفت؟ حقوق یک کارگر بازنشسته به سختی جوابگوی نیازهای روزمره هست، چطور میشود ماهیانه چند میلیون هم اضافه برای خرید اقلام مورد نیاز اعضای خانواده برای جنگ با ویروس داد ؟ دیگر پولی برای خرید این لوازم نمانده. البته هستند کسانی که این لوازم را بین اقشار ضعیف توزیع میکنند ولی جوابگو نیست. دولت باید توزیع رایگان این اقلام را به گردن بگیرد.


پیش زمینه ی تاریخی

 

در سال711م. طارق بن زیاد به همراه سربازان عرب و متحدین بربرشان پای بر خاک اسپانیانهاد. سپاه اموی در نبرد وادی لکة، یا نبرد گوادالت، مدافعین ویزگوت را از سر راهبرداشت و به سرعت قسمتهای جنوبی و مرکزی شبه جزیره ی ایبری را اشغال کرد. 20 سالبعد سپاه مسلمین همچنان در حال پیشروی بود، از رشته کوه های پیرنه عبور کرده و بهقلب فرانسه نزدیک می شد. فرمانده ی جدید مسلمانان، عبدالرحمن غافقی، در حال نزدیکشدن به مرزهای غربی امپراطوری تازه جان گرفته ی فرانک بود. فرمانروای فرانکها،شارل مارتل، در حال گسترش سرزمینهای تحت سلطه ی خود بود که ناچار شد با ارتشمسلمانان مصاف دهد. این نبرد در محلی بین شهرهای تور و پواتیه، در محل تلاقی رودهایکلاین و وینه روی داد. تعداد نفرات هر دو سپاه نامشخص است و روایتهای مختلف تاریختعداد هر سپاه را از 15هزار تا 70 هزار نفر گزارش داده اند. بررسی های جدید تاریخیو مطالعه ی روشهای سربازگیری و لجستیک در آن زمان تعداد سپاه طرفین را بین 15 تا25 هزار نفر برآورد می کند. تلفات این نبرد هم نامعلوم است. منابع تاریخی مسلماناندرباره ی این نبرد سکوت کرده اند و منابع مسیحی تلفات فرانکها را اندک و تلفات مسلمانانرا تا 400 هزار نفر ذکر کرده اند. به هرحال تلفات مسلمانان آنچنان سنگین بود کهحرکت آنها را به سوی شمال متوقف کرد و پس از آن هیچ گاه سپاهیان اموی به صورت جدیبه سوی مرکز فرانسه نتاختند

فایل کامل را می توانید از اینجا دانلود کنید.

http://s11.picofile.com/file/8393111334/_111464577_108747460_e867bdfe_5b0d_434d_a8cc_91a4c4a98d43.jpg

من دائما عکسهای جدیدی می بینم که نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و برایشان مسابقه نگذارم. فلذا برویم سراغ مسابقه ی بعدی:
عکس بالا دو تن از بزرگترین رهبران ی خاورمیانه را نشان می دهد که در حال شربت خوردن با یکدیگر هستند. سوالی که مطرح می شود این است که این دو تن با هم چه نسبتی دارند؟
1- دوستان ایران هستند که الان با هم دشمن شده اند؟
2- دشمنان ایران هستند که الان با هم دوست شده اند؟
3- یکی شان دوست ایران است و حالا تبدیل به دشمن ایران شده است؟
4- یک شان حاجی و دیگری سید است و سید رفته حج و برگشته و حالا حاجی رفته دیدن سید را پس بدهد؟

http://s11.picofile.com/file/8392855292/fabbf79a639565ee07f5a6a34e136339.jpg
چند روز است که خانم ما گیر داده است که این بی-52 چیه که آمریکا آورده در منطقه؟ ما هم هی جواب میدهیم که یک هواپیمای اوراق از دور خارج شده. توی کتش نمی رود. خلاصه اینکه دیشب فیلم معروف دکتر استرنج لاو را گذاشتیم تا خودش شخصا ببیند که بی-52 چیست؟
حیف است اگر این دیالوگ فراموش نشدنی فیلم را اینجا نقل نکنم:
سرگرد گ در حال خواندن:
محتویات بسته ی نجات
این بسته ها حاویه
یه کالیبر 45 اتوماتیک
دو جعبه مهمات
جیره ی غذایی کنسرو شده برای چهار روز
یه بسته دارو شامل انواع آنتی بیوتیک ها
مورفین، ویتامین
قرص خواب، و مسکن
یه لغت نامه ی کوچولو روسی
و یه انجیل کوچولو
صد دلار به روبل
سکه ی طلا به ارزش صد دلار
نه بسته آدامس
یه بسته از انواع ضد میکروبها
سه تا ماتیک
سه جفت جوراب نه ی نایلونی
پسر، با این همه چیز میشه یه پیک نیک
عالی تو لاس وگاس راه بندازی



 یک مشکلی که ایرانی ها عموما دارند این است که عید که می رسد شروع می کنند به عیدی دادن. حالا هر چقدر که شما اصرار بکنید که: بابا به جان مادرم من عیدی نمی خواهم! جواب می دهند که : مگر می شود؟ رسم است؟ آبرو و حیثتمان می رود و خلاصه اینکه امسال هم این کرونا قوز بالای قوز شده. ملت خانه نشین شده اند و یک سری از عزیزان دائم در فضای مجازی لیست می دهند که این کتاب را بخوان. آن کتاب را بخوان. البته کتاب خواندن خودش کار خوبی است ولی این پیشنهاد عزیزان در این برهه از زمان چند نقطه ضعف اساسی دارد:

1- کتاب فروشی ها بسته اند (حتی سایت اینرنتی شهر کتاب سفارش من را یک هفته قبل از عید که هنوز بگیر بیگر نشده بود لغو کرد).

2- کتاب گران است.

3- آن کسی که کتاب خوان است خودش می داند چه بخواند و نیازی به یادآوری ما ندارد.

4- آن کسی که اهل کتاب خواندن نیست را اگر هم تکه تکه اش کنید حاضر نیست کتاب بخواند. پس باز هم نیازی به یادآوری ما ندارد.

من که دیدم اوضاع از این قرار است گفتم که برای شما عزیزان پیشنهاد بهتری داشته باشم: بنشینید در خانه و به همراه بچه ها کاردستی درست کنید. اولش خواستم روش ساخت یک بادبادک بدون دنباله و گوشواره را توضیح بدهم. دیدم می خواهید توی کامنت ها مسخره کنید و حال گیری. بعدش فیلم ماسک درست کردن جناب درآمد. یادم آمد ز عهد صغر که روزی برون رفته بودم با پدر. به خودم گفتم: رضا ! الان موقع بادبادک بازی نیست! ممکن است که حتی مثل فیلم بادبادک باز مورد هم واقع بشوی! بیا و روش ساخت ماسک خانگی را به عنوان عیدی به خوانندگان اینجا بیاموز نتیجه اینکه امروز قصد دارم روش ساخت ماسک را به شما بیاموزم که بروید و به همراه بچه ها بسازید و در خیابان بزنید و ما را دعا کنید. خلاصه اینکه این شما و این ماسک :

ابزار: قیچی، چاقو، تیغ موکت بری، چسب، سوزن

لوازم: یک بطری نوشابه کلفت(من کوکا خریدم)، یک عدد دنت یا هر چیز مشابه دیگر، نیم متر کش پهن( به فتح پ و س ه، یک وقت پـِهـِن نخوانید)، یک مقدار خاک زغال یا زغال، یک عدد از این ماسکها که امروزها توی داروخانه ها نمی فروشند. اگر پیدا نشد هر چیزی دیگری حتی دستمال رولی.

مراحل:

مراحل زیر را یکی یکی دنبال کنید و دو تا یکی نکنید.

1- در نوشابه را بازکنید و تا آخر آن را بخورید. اگر نتوانستید بریزید توی چاه مستراح. به هرحال آخر سر از همان جا سردر می آورد.

2- نوشابه را به صورت شکل زیر ببرید. اول پایین اش را دورتا دور ببرید و بعد یک V از وسطش به بالا دربیاورید.

 http://s7.picofile.com/file/8392349300/%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86.jpg

3- در کنار و پایین قوطی نوشابه یک چهارگوش ببرید تا قوطی دنت بتواند از درون آن عبور کند.


http://s6.picofile.com/file/8392351150/20200321_130344.jpg

4- دنت را بخورید و قوطی آن را نگه دارید.

5- قوطی دنت را دربیاورید و با سوزن سوراخ سوراخ کنید. قوطی را از سمت در بر دهان خود بگذارید و تنفس کنید. اگر نتوانستید خوب تنفس کنید چند سوراخ اضافه کنید.

http://s6.picofile.com/file/8392351176/20200321_122629.jpg


 http://s6.picofile.com/file/8392045800/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%D9%81%D8%B6%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpg

اصولا برای مردم ایران سخت است که میان رویاهایشان و واقعیت فرق بگذراند. همین که در رویاهایشان ببینند که ایران قهرمان مثلا جام جهانی فوتبال شده است فکر می کنند که الان علی دایی یا علی پروین جام را بالای سر گرفته اند و در حال پیاده شدن از هواپیما هستند. اگر هم ایران قهرمان جام جهانی نشده حتما به خاطر توطئه ی دیگران است. این دیگران هم تعریفی موسع دارد و بسته به مورد از ساواکی و منافق تا بن سلمان و ترامپ تغییر می کند.

حالا یک بنده ی خدایی که به سفرهای فضایی علاقمند بوده برداشته عکسی از یک لباس فضایی با آرم سازمان ناسا گذاشته و توضیح داده که ایران یکی از تولیدکننده های لباس فضایی جهان است. وزیر محترم مخابرات هم که جوانی است مردمی و بالاخره عضوی از جامعه ای ایرانی است و از متن مردم برخواسته و  در مجموع رویاهایی کماکان مشابه با بقیه مردم ایران دارد این ایده را روی هوا زده است: چه بهتر از این. حالا که در دوران پسا برجام هستیم و به حمدالله تمام تحریم ها با قوت بازگشته اند و سرجای خودنشسته اند و برّ و برّ ما را نگاه می کنند لباس فضایی می دوزیم و صادر می کنیم به چین و روسیه. هم ارزآوری می کنیم و هم توی دهان غرب و آمریکا می زنیم.

لذا ایشان دستور داده اند به مسئول روابط عمومشان که یک عکس لباس فضایی کاملا ساخت ایران را در کنار پرچم مقدس جمهوری اسلامی قرار داده عکس بگیرند تا ایشان آن عکس را در توئیتر خود منتشر کنند و هم شادی را به اردوی خودی بیاورند و هم غم را به اردوی دشمن هدیه کنند. اما دریغ که یک مشت مردم بیکار برای این جوان رعنا دست گرفته اند که: ای بابا ! این دیگر چه کسی است؟ این که لباس هالوونین همان مردمی است که شب و روز مرگ بر آنها می گوییم. حتی بعضی بیکارترها رفته بودند در آمازون قیمت لباس را هم درآورده بودند.

خلاصه کرکر خنده راه افتاده بود در فضای مجازی که بیا و ببین. من فرصت نکردم تا به موقع به این خبر واکنش نشان بدهم چرا که سرگرم قضیه ی سقوط هواپیمای اوکراینی و شجاعت فرمانده ی هوافضای سپاه بودم در اعتراف به اشتباه مجموعه ی زیردستشان بودم . همانطور که مستحضر هستید این بزرگوار گردنشان هم از مو باریکتر بود و پس از سه ماه از فرود اجباری هواپیمای مسافربری اوکراینی با سر در بیابانهای اطراف تهران همچنان به صندلی ریاست خود چسبیده اند که اینها هم البته از مزایای داشتن گردن نازک است.

http://s7.picofile.com/file/8392045868/1128197_238.jpg

خلاصه اینکه  قصد داشتم همان موقع که عکس بالا توسط وزیر محترم مخابرات توئیت شد بیایم و با مردمی که ایشان را مسخره کرده بودند دعوا کنم که: نه تنها نباید این بزرگوار را مسخره کنید بلکه باید خداوند را شاکر باشید که وزیر محترم آنقدر رشد عقلی داشته اند که بدانند اصولا انسان در فضا نیاز به لباس و فضایی و . اینها است. چرا؟ چون دو سه سال قبل که باز از یکی از رویاهاشان رونمایی کرده بودند یک کپسول فضایی را در باغ کتاب تهران به نمایش گذاشتند و گفتند که قرار است این کپسول اولین ایرانی (بعد از آن خانم مایه دار که با مایه ی شوهر به فضارفت و البته من حاضر نیستم اسمش را در این مکان مقدس بیاورم) را به فضا ببرد. خوب! که چی! قضیه این است که در آن زمان وزیر محترم مخابرات برداشته بود این بنده ی خدا را با پای بدون جوراب نشانده بود در کپسول. یعنی اینکه وزیر عزیزمان فهمیده که برای فضانوردی لباس فضایی هم لازم است خودش کلی پیشرفت است چون فضانورد قبلی را قرار بود بدون کفش و جوراب بفرستند به فضا. عکسش هم هست. ببینید:

 

http://s6.picofile.com/file/8392045792/2856_617.jpg


پی نوشت: از بزرگورانی که از علوم فضایی سررشته دارند تقاضا می کنم بفرمایند که در این کپسول به چه گونه چفت می شود؟ قفلی، کلیدی، چیزی نمی خواهد؟ شاید هم درش مغناطیسی است مثل در یخچال بسته می شود. خلاصه اینکه زودتر ما را از نادانی دربیاورید لطفا.

http://s7.picofile.com/file/8392045984/capsule_model.jpg


http://s6.picofile.com/file/8392046000/2857_1.jpg



http://s7.picofile.com/file/83920461/800px_ChristianAndMuslimPlayingChess.JPG

دوستان عزیز توجه داشته باشند. حالا که خیلی ها مجبور شده اند در خانه بمانند و محروم اند از دید و بازدید سالانه ای که بر حسب وظیفه انجام می دادند گوشهای خود را بر علیه کسانی که آنها را دعوت به مطالعه می کنند باید پنبه گذاری کنند به جای کتاب خواندن یا برنامه های فوق العاده ی صدا و سیما را ببینید یا شطرنج بازی کنید. بلکه در دوران پسا کرونا چند تا شطرنج باز خوب در کشور داشته باشیم.

پی نوشت: تصویر بالا شطرنج بین یکی از پزشکان بدون مرز است در یک بیمارستان صحرایی در اصفهان قبل از اینکه این جاسوسها را از کشور بیرون کنند در حال بازی با یک جوان مسلمان.



کلا توی ایران دو نوع آدم داریم:
دسته ی اول زندگی شان به شدت وابسته به اینترنت است.
دسته ی دوم زندگی شان خیلی وابسته به اینرنت نیست.
آقای جهرمی با هدیه ی مجانی کرونایی خود رسما گند زد به زندگی دسته ی اول چون سرعت اینترنت رسیده به زیر آن موقعی که کارت اینترنت دیال آپ می خریدیم و حتی دیگر نمی توانیم پیج اول گوگل رو بازکنیم.
حالا اگر شبی نصفه شبی بیدارشدید و متوجه شدید که سرعت نت بهبود پیدا کرده است بد نیست فیلم جنس درست را دانلود کنید و ببینید. خلاصه ی داستان مربوط است به زمانی که آمریکایی ها تصمیم گرفتند در رقابت را روسها تعدادی خلبان را انتخاب کرده و به عنوان فضانورد تعلیم بدهند تا در مسابقه ی فضایی از روسها عقب نیفتند. نه داستان البته برای من مهم است و نه چیزهای فنی مثل سناریو و فیلم برداری و .
نکته ی جالب این فیلم از دید من در حس همکاری و تیم ورک گروه منتخب خلبان هاست. فیلم نشان می دهد که این افراد از واحدهای مختلف نظامی مانند نیروی دریایی، نیروی هوایی، تفنگداران دریایی و . انتخاب می شوند و به شدت با هم رقابت دارند. اما به محض اینکه گروه نهایی انتخاب می شوند تمام اختلاف ها را کنار می گذارند و پشت همدیگر قرار می گیرند انگار که 20 سال است با همدیگر دوست و همکار هستند. واقعا من نمی دانم این روحیه را غربی ها از کجا آوردند و به مردمشان تزریق کردند؟ کاش یک ده هزارم این روحیه ی همکاری و تعاون را مردم ما داشتند.
خلاصه بجنبید که غفلت موجب پشیمانی است.
پی نوشت: خود چار ییگر، اولین کسی که رسما از دیوار صوتی گذشت، در فیلم و در نقش یک ژنرال آمریکایی بازی کرده است.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

خبر فوری OnlineNews prewchoicordist وبلاگ آموزشی علم آمار و آمار فضایی headsmipanmau ulcomfora skagrethesriy Emmitt's life پرموب - مرجع دانلود نرم افزار و بازیهای موبایل Lupe's notes نمایندگی قم