نقش مهمتیمهای مالی در برنامه تحول
تحول، کلمهای فنی است که این روزها شرکتها در بیشترصنایع استفاده میکنند، اما برای خیلی از آنها به یک اتفاق حاشیهای تبدیل شده است.تحقیقات حاکی از نوسانات گسترده در میزان موفقیت شرکتهایی است که دست به تحولات گستردهمیزنند. این تحولات میتواند نحوه ورود آنها به بازار، بهروزرسانی فرآیندهای اداری،اتوماتیکسازی سیستمهای تولید، یا ایجاد هر گونه تغییر اساسی در شیوه ساختاربندی واداره کسبوکارها را دربربگیرد.در برخیموارد، این نوسانات به این دلیل اتفاق میافتد که مدیران خواهان تغییرات اساسی در شیوهانجام کسبوکار میشوند، اما زیر بار فرآیند سخت تعیین اهداف عملکردی متناسب با آننمیروند. آنها اغلب اهداف خود را بسیار کوچک تعیین میکنند و بعد تلاش میکنند بهصورت تدریجی این اهداف را بزرگتر کنند. وقتی اهدافشان را بزرگ تعیین میکنند، نمیتوانندبه طور دقیق برای ذینفعان کلیدی سازمان مشخص کنند که چه کسی مالک این اهداف است ومسوولیتهای متعاقب اجرای عوامل مختلف برنامه تحول بر عهده چه کسی است. در نتیجه، حتیاگر اقدامات خوبی هم انجام شود، فرصت ارزشگذاری از بین میرود که این امر میتواندتلاش شرکتها را برای تحقق اهدافشان در سودآوری تضعیف کند و جلوی سرمایهگذاریهایخوب را بگیرد و در کل مانع تلاشها در جهت اجرای تغییر شود.
مدیرانو تیمهای مالی، علاوه بر تعیین اهداف جاهطلبانه، در ایجاد نظمی که بتواند فرصتسوزیبرای ارزشگذاری را به حداقل برساند و برنامه تحول را با بالاترین مزیت برای سودآوریسازمان پیش ببرد، نقش مهمی دارند. شرکتها باید این فرصتسوزیها را در همان مراحلاولیه تشخیص دهند. اقدامات در جهت تحول ممکن است به دلیل فرضیات غلط در مورد پروژهبه خوبی ارائه و اجرا نشوند. در موارد دیگر، اقدامات تحول ممکن است مطابق اهداف تعیینشدهمزیتهایی ایجاد کنند، اما کارهایی که مدیریت در دیگر بخشهای شرکت انجام میدهد، باعثاز بین رفتن فرصت ارزشگذاری میشود؛ مثلا درآمد حاصل از کاهش هزینهها، از طریق درنظر گرفتن تخفیفهای بیش از حد لازم، به جیب مشتریان میرود. گاهی اوقات، اثرات اقتصادکلان که تحت کنترل مدیریت نیست - مثل نوسانات نرخ ارز و تغییر قیمت مواد اولیه تولید- مزیتهای برنامه تحول را بیاثر میکند. درآمدهایی که از اجرای برنامه تحول به دستمیآید، باید برای رشد سازمان سرمایهگذاری مجدد شوند - که این خود نیاز به یک تصمیمگیریهوشمندانه دارد. عدم شفافیت در مورد این فرآیند میتواند سودآوری را تحتالشعاع قراردهد و باعث تعبیر در مورد موفقیت یا شکست برنامه تحول شود (جدول).
مدیرانو تیمهای مالی برای اینکه برنامههای تحول را همگام با اهداف مالی پیش ببرند، بایدبه مدیران واحدهای کسبوکار و مدیر عامل کمک کنند تا آنها ارزشی که از برنامه تحولبه دست میآید و همچنین دامنه تغییر مورد نیاز را برای همه مشخص کنند. به محض اینکهبرنامههای تحول در دست اجرا قرار گرفت، تیم مالی میتواند پیشبینیها و گزارشهاییارائه کند که دادههایی در مورد فعالیتهای برنامه تحول و عملیات روزمره کسبوکار درآن ترکیب شده است. به این ترتیب، مدیر عامل و مدیران واحدهای مختلف کسبوکار، راحتترمیتوانند تشخیص دهند کدام جنبههای تحول در کدام حوزه از کسبوکار کارآیی دارد، چهاقداماتی ممکن است در دیگر بخشهای سازمان معرفی شوند و کدام را باید نوسازی کرد یابه طور کامل کنار گذاشت.مدیر و تیم مالی در طول زمان همچنین میتوانند به شرکتها کمککنند که تلاشهای تحولی خود را با نظارت و شناسایی دلایل ریشهای مشکلات عملکرد و فرصتسوزیبه طور مستمر حفظ کنند تا تیمها بتوانند بهتر به آنها رسیدگی کنند.
اهداف بزرگ، طرحهایجزئی
بارهاو بارها شاهد بودهایم شرکتهایی توانستهاند در تحول خود به موفقیت برسند که اغلببر یکی از این سه هدف اصلی متکی بودهاند: دنبال کردن رشد، دنبال کردن پیشرفتهای عملیاتیو بازتخصیص پورتفوها. آنها رویکردهای موجود را که در آن مکالمات در مورد بودجه و دیگرمباحث عمدتا به آنچه سال گذشته انجام دادیم» برمیگردد، دور میریزند و در عوض، تعهداتدرونی و بیرونی الهامبخش ایجاد میکنند.مدیر و تیم مالی، در موقعیت خوبی قرار دارندتا اهداف تحولی بزرگ و جسورانه مدیرعامل را پیاده کنند. آنها دادهها و چشمانداز تیمهاییبا کارکردهای مختلف را در اختیار دارند تا بتوانند این تیمها را طوری هدایت کنند کهبه ارزش نتایجی که از تحول به دست میآید، دست یابند و بدانند معیارهای عملیاتی و مالیآن چه چیزی باید باشد. همچنین باید مطمئن شوند که مدیران واحدهای مختلف کسبوکار ومدیران خط مقدم، برنامههای جزئی مناسب برای رسیدن به همه این اهداف را در اختیار دارند.درواقع، تیم مالی باید خودش قانونگذار باشد: در بسیاری از شرکتها، مدیران اجرایی کهمیخواهند از ایدهای تازه رونمایی کنند، اغلب از انجام ارزیابیهای رسمی موارد کسبوکارهمراه با گروه مالی خودداری میکنند و به جای آن، روی حسابهای سرانگشتی و ارزیابیهایریسک خودشان حساب میکنند و فقط زمانی سراغ مدیران مالی میآیند که همه چیز به هم ریختهاست. اما با حمایت مدیریت ارشد، مدیر مالی میتواند قبل از اینکه هر اقدامی در راستایتحول صورت بگیرد، از تیم مالی بخواهد طرح کسبوکار جزئی را بررسی و تصویب کند.
البتهاین طرح کسبوکار باید شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) را که نشاندهنده ارتباطی واضح بین تغییراتعملیاتی و دستاوردهای مالی هستند، دربربگیرد. به عنوان مثال، یک شرکت خردهفروشی بزرگمیخواست سطح موجودی کالای خود را کاهش دهد، بدون اینکه این کار تاثیری منفی بر تجربهخرید مشتریانش بگذارد. تیم مالی و مدیران زنجیره تامین، به طور مشترک موجودی کالارا مورد بررسی قرار دادند تا سرعت جابهجایی کالا را در واحدهای نگهداشت محصول و نیزتوازن موجودی کالایی که در مراکز توزیع و فروشگاهها در یک مدت زمان مشخص نگهداری میشوند،ارزیابی کنند. آنها با در دست داشتن این اطلاعات، اهداف عملیاتی - یعنی میزان موجودیکالای در دست، میزان به اتمام رسیدن موجودی و. - مورد نیاز برای رسیدن به دستاوردهایمالی مطلوبشان را بهروزرسانی کردند. سپس رهبران کسبوکار قوانین جدیدی تدوین کردندکه به مدیران زنجیره تامین اختیار لازم را میداد تا در صورت وم، میزان انباشتگیموجودی را تغییر دهند و مطمئن شوند مشتری همچنان هر وقت که بخواهد میتواند آیتمهایمورد نیازش را پیدا کند. این بازبینی سیستماتیک KPI اهداف عملیاتی و مالی را برای همه روشنکرد و مدیران خط مقدم و زنجیره تامین را به یک اندازه تشویق کرد که به رویکرد تحولمتعهد بمانند.
پیشبینی، گزارشدهیو بودجهبندی یکپارچه
رهبرانکسبوکار اغلب تلاشهای تحول را از عملیات روزانه جدا میکنند و به مدیران پروژه وتیمها زمان و فضای کافی میدهند تا اقدامات آزمایشی را دنبال کنند و از بقیه فعالیتهایکسبوکار جدا باشند. اما آنها یک فرصت بسیار بزرگ را از دست میدهند. اگر آنها کارمندانرا زودتر درگیر ماجرا کنند، شرکت میتواند پذیرش عمومی برای تحول در کل سازمان ایجادکند. برای پیشبینی، گزارشدهی و بودجهبندی یکپارچه هم این موضوع صدق میکند: بررسیمداوم دادههای مربوط به تحول در کنار اعداد و ارقام مربوط به اداره کسبوکار، به مدیرانواحدهای مختلف، کارکنان و دیگر ذینفعان کلیدی سازمان، بینش لازم را میدهد تا آنهابتوانند به صورت فعال درگیر برنامه تغییر شوند و به آن متعهد باشند. یک دیدگاه کلیمیتواند دامنه سرمایهگذاریهای شرکت، اثرگذاری این سرمایهگذاریها بر کل سازمانو تطبیق فعالیتهای شرکت با اعداد و ارقام بودجه را نشان دهد. پیشبینی. مدیران مالیو تیمهای پیشبینی، برنامهریزی و تحلیل» که با آنها کار میکنند، به محض اینکه برنامههایتحول و طرح کسبوکار را بررسی و تایید کردند، باید آنها را با پیشبینیهای موجود پیونددهند و ارزشی را که از تحول به دست میآید تصریح کنند. مدیر مالی برای این کار بایداعضای تیم پیشبینی، برنامهریزی و تحلیل را مسوول توضیح دادن فرضیات موجود کنند وسپس پیشبینیها را اصلاح کنند و نتیجه را به مدیریت ارشد و همچنین مدیران واحدهایمختلف کسبوکار ارائه کنند. به این ترتیب، همه متوجه میشوند که وزن عملکرد تغییر کردهاست.
گزارشدهی.گزارشهای یکپارچه میتواند به مدیر عامل و مدیران واحدهای کسبوکار کمک کند که رابطهبین فعالیتها و دستاوردهای مالی و عملیاتی را به صورت شفاف رصد کنند. این موضوع بسیارمهم است، چون موفقیت فعالیتهای تحول نمیتواند فقط از طریق معیارهای مالی مورد قضاوتقرار بگیرد. شرکتی را در نظر بگیرید که تصمیم گرفته طراحی محصول خود را سادهسازی کندتا هزینههای تولید آن را کم کند. وقتی این تحول اجرا میشود، تیمها گزارش میکنندکه هزینه هر واحد کاهش یافته و خروجی تولید هم بالا رفته، اما کیفیت محصول به میزانقابل توجهی کم شده است. یک گزارش مالی صرف، فقط بر هزینه مستقیم هر واحد متمرکز میشودکه در این مورد، رقم گمراهکنندهای است. یک گزارش خوب و یکپارچه، KPIهایفعلی را با پایهگذاریهایی که در برنامهریزی اولیه صورت گرفته و همچنین اهدافی کهبرای حجم و کیفیت تولید تعیین شده، مقایسه میکند. چنین گزارشی یک چشمانداز جامع درمورد مزیتهای این برنامه ارائه میکند.
بودجهبندی.مدیران و تیمهای مالی در فرآیند بودجهبندی به طور جدیتر وارد کار میشوند و اطمینانحاصل میکنند که ارزش به دست آمده از برنامه تحول حفظ میشود و تعهدات مالی و عملیاتیقبلی همچنان پابرجا است. یک چالش کلیدی برای آنها این است که اولین سال برنامه تحولرا با کل چرخه بودجه هماهنگ نگه دارند. مدیران به ندرت بودجه را برای تعهدات جدیدیکه در برنامه تحول قید شده، تغییر میدهند. آنها در عوض روی پیشبینیهای بهروز شدهحساب میکنند. اما مدیران مالی در دومین سال اجرای برنامه دادههای بیشتری در دست دارندو بنابراین شانس آنها برای بهرهبرداری از مزیتهای تحول بیشتر میشود. صاحبان پروژهتحول باید بتوانند به تیم مالی در سادهسازی جنبههای چرخه بودجه کمک کنند، چون میتوانندبیشتر دادههای مورد نیاز را تامین کنند. بدونشک، توسعه فرآیندهای پیشبینی، گزارشدهی و بودجهبندی و ایجاد یک دیدگاه یکپارچه بهسنجش بیشتر زمان و منابع از طرف تیم مالی نیاز دارد، اما برای افزایش دستاوردهای برنامهتحول و نیز سلامت کل سازمان، حیاتی است. در کل این سه فرآیند، مدیران باید هنگام مقایسهارقام عملکرد و ارزیابی اثر تحول، از آمار و ارقام فعلی استفاده کنند.
تبدیل دیدگاههابه عمل
تعییناهداف جاهطلبانه، برنامهریزی با جزئیات و گزارشدهی جامع همگی مهم است. اما صرفاانجام این وظایف به صورت اتوماتیک همه چیز را تغییر نمیدهد. مدیران شرکتها علاوهبر همه اینها باید بتوانند دیدگاهها را به عمل تبدیل کنند. آنها برای انجام این کار،به حمایت قوی تیم مالی نیاز دارند تا بتوانند به صورت سیستماتیک منابع فرصتسوزی راشناسایی کنند، اشکالات را در طول مسیر برطرف کنند، پیشرفت کار را رصد کنند و مباحثبعدی را درباره برنامههای تحول شرکت ترتیب دهند. با این سطح از هماهنگی، تحول به بخشیاز مباحث روزمره مدیریت تبدیل میشود و مدیران و کارشناسان مالی نقشی مرکزی در اینمیان خواهند داشت. تیمهای مالی به طور خاصباید هدایتگر تمرکز و تصمیمگیری شرکای کسبوکار خود باشند. تیمهای مالی به جای اینکهمنبع انبوهی از دادهها باشند، باید به دنبال سادهسازی باشند - مثلا محاسباتی که ازتحلیلهای خود داشتهاند را ارائه کنند؛ از دادهها فقط برای پشتیبانی از دیدگاهها،گزینهها و پیشنهادها استفاده کنند؛ و از اینکه یافتههای آنها با مسائل خاص عملکردیا فرصتهای نوظهور برآمده از برنامه تحول ارتباط دارد، اطمینان حاصل کنند. تیم مالییک شرکت خردهفروشی یک پیشفرض یکصفحهای استاندارد برای خلاصهسازی گزینههای پیشنهادیمرتبط با برنامههای تحول و نیز گزارشهای تصمیمگیری تهیه کرده تا تصمیمهای مربوطبه تحول در کلیه سطوح سازمان به شیوهای مستمر قالببندی شوند و مورد بحث قرار بگیرند. موثرترین برنامههای تحول به شرکتها امکان میدهندعملکردی بهتر از همتایان خود داشته باشند و ارزشی فراتر از حد تصور برای سهامدارانخود ایجاد کنند. هر دو این مورد در یک دوره زمانی طولانی انجام میشود. اما اگر مدیراناهداف جاهطلبانه تعیین نکنند و سپس با بخش مالی وارد همکاری نشوند تا مطمئن شوند کهاین اهداف به طور مستقیم در عملکرد مالی شرکت منعکس میشود، رسیدن به موفقیت بلندمدتاز برنامههای تحول بسیار دشوار خواهد بود.
منبع:McKinsey
هیچ روش واحدی برای برخورد با همه کارمندان وجود ندارد
تحول ,مالی ,مدیران ,برنامه ,اهداف ,کسبوکار ,برنامه تحول ,تیم مالی ,برنامههای تحول ,به طور ,در مورد ,مدیران واحدهای مختلف ,واحدهای مختلف کسبوکار ,مدیران واحدهای کسبوکار ,تعیین اهداف جاهطلبانه،
درباره این سایت